شیعه برحق است

برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس این سایت و آدرس مطالب را به شیعیان و اهل سنتی که می شناسید بفرستید

شیعه برحق است

برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس این سایت و آدرس مطالب را به شیعیان و اهل سنتی که می شناسید بفرستید

شیعه برحق است

برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس وبلاگ و آدرس ‌های پست‌ها را به شیعیان و اهل‌سنتی که می‌شناسید بفرستید

پربازدیدترین مطالب

شبهه وهابی و اهل سنت به شیعه:

عمربن خطاب با دختر علی(ع) ازدواج کرده بنابراین این نشان می دهد که رابطه این 2 با هم خوب بوده است و دشمنی آنها واقعیت ندارد!



جواب



اولا:

اعتراف مهم‌ترین شارح صحیح مسلم به اینکه:

عمر بن خطاب با ام کلثوم دختر ابوبکر ازدواج کرد که در خانه علی (ع) بزرگ شد

محى الدین نووى، نویسنده مهمترین شارح صحیح مسلم در کتاب تهذیب الاسماء مى‌گوید عمر با امّ‌کلثوم دختر ابوبکر ازدواج کرده است.

أختا عائشة: اللتان أرادهما أبو بکر الصدیق، رضى الله عنه، بقوله لعائشة: إنما هما أخواک وأختاک، قالت: هذان أخواى، فمن أختاى؟ فقال: ذو بطن بنت خارجة، فإنى أظنها جاریة. ذکر هذه القصة فى باب الهبة من المهذب، وقد تقدم بیانهما فى أسماء الرجال فى النوع الرابع فى الأخوة، وهاتان الأختان هما أسماء بنت أبى بکر، وأم کلثوم، وهى التى کانت حملاً، وقد تقدم هناک إیضاح القصة، وأم کلثوم هذه تزوجها عمر بن الخطاب، رضى الله عنه.
دو خواهر عائشه؛ همان دو نفرى که مقصود ابوبکر صدیق! از سخنانش به عائشه بودند، که به او گفت «دو برادرت و دو خواهرت (از من ارث مى برند)؛ عائشه گفت: این دو نفر برادران من هستند؛ اما دو خواهر من چه کسانى هستند (من که یک خواهر بیشتر ندارم)؛ در پاسخ گفت: آن کسى که در شکم دختر خارجه است؛ من گمان دارم که او نیز دختر است؛ این ماجرا را در باب هبه کتاب مهذب آورده است.
و سخن در باره آن دو در اسماء الرجال در باب چهارم در خواهران گذشت؛ این دو خواهر، اسماء دختر ابوبکر و امّ‌کلثوم دختر ابوبکر هستند؛ و او است که در شکم مادرش بود؛ و در آنجا توضیح ماجرا گذشت؛ و همین امّ‌کلثوم است که عمر با او ازدواج کرده است.
النووی، أبو زکریا محیی الدین یحیى بن شرف بن مری (متوفای676 هـ)، تهذیب الأسماء واللغات، ج 2، ص630، رقم: 1224، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1996م.

با توجه به این اعتراف، بسیارى از حقایق روشن و ثابت مى‌شود که ازدواج دختر امیر مؤمنان علیه السلام با عمر، افسانه‌اى بیش نیست.

این ازدواج با واقعیت‌هاى تاریخى نیز سازگارتر است؛ چرا که خلیفه اول دوم همپیمان و دوست قدیم یکدیگر بودند، با مرگ ابوبکر، طبیعى است که خلیفه دوم احساس مسؤولیت کرده و بخواهد خانواده او را تحت تکفل خود دربیاورد و ازدواج با دختر ابوبکر بهترین راه بوده است.



دوما:

توهین های بسیار زشت اهل سنت به ناموس رسول خدا برای اینکه ثابت کنند ام کلثومی که با عمربن خطاب ازدواج کرده دختر علی (ع) بوده !

اهل سنت براى این‌که ازدواج عمر و امّ‌کلثوم را ثابت کنند، روایات ساختگى فراوانى را نقل کرده‌اند که از شنیدن و خواندن آن‌ها عرق شرم از پیشانى هر مسلمان با غیرتى جارى مى‌شود.
ما از اهل سنت مى‌پرسیم: اثبات حسن روابط به چه قیمتى؟ آیا این قدر ارزش دارد که چنین روایاتى جعل و چنین تعابیر زشت و زننده‌اى مطرح کنند؟
اهل سنت با مطرح کردن این روایات هم به رسول خدا و امیر مؤمنان علیهما السلام اهانت کرده‌اند و هم آبروى خلیفه دوم را ریخته‌اند.
ازدواج امّ‌کلثوم با عمر عوارضى دارد که کمترین عارضه آن خیانت به ناموس رسول خدا توسط خلیفه دوم است، آیا اهل سنت این عوارض را مى‌پذیرند؟
عمر ساق ام کلثوم را برهنه کرده به آن نگاه کرد:

ابن حجر عسقلانى که یکى از استوانه‌هاى علمى اهل سنت و حافظ علی الاطلاق آن‌ها است،‌ در کتاب تلخیص الحبیر و الاصابة و بسیار دیگر از بزرگان اهل سنت، این جملات توهین‌آمیز را نقل کرده‌اند:
عن مُحَمَّدِ بن عَلِیِّ بن الْحَنَفِیَّةِ أَنَّ عُمَرَ خَطَبَ إلَى عَلِیٍّ ابْنَتَهُ أُمَّ کُلْثُومٍ فذکر له صِغَرَهَا فقال أَبْعَثُ بها إلَیْک فَإِنْ رَضِیت فَهِیَ امْرَأَتُک فَأَرْسَلَ بها إلَیْهِ فَکَشَفَ عن سَاقِهَا فقالت لَوْلَا أَنَّک أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ لَصَکَکْت عَیْنَک وَهَذَا یُشْکَلُ على من قال إنَّهُ لَا یَنْظُرُ غیر الْوَجْهِ وَالْکَفَّیْنِ.
از محمد بن علی روایت شده است که عمر امّ‌کلثوم را از علی (علیه السلام) خواستگارى کرد، امام خردسال بودن او را یادآورى کرد. امام علی علیه السلام فرمود: من امّ‌کلثوم را به نزد تو مى‌فرستم، اگر خوشت آمد، او را به همسرى خود انتخاب کن. امام علیه السلام امّ‌کلثوم را نزد عمر فرستاد، عمر ساق پاى امّ‌کلثوم را برهنه کرد! امّ‌کلثوم فرمود: اگر خلیفه نبودى چشمت را کور مى‌کردم!
الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 6، ص 163، ح10352، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ؛
الخراسانی، سعید بن منصور (متوفای227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج 1، ص 173، ح1011، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولى، 1403هـ ـ 1982م .
القرطبی، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفای463 هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1955، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.
الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بکر المعروف بالبری (متوفای644هـ) الجوهرة فی نسب النبی وأصحابه العشرة، ج 1، ص 260؛
ابن قدامة المقدسی، بد الرحمن بن محمد (متوفای682هـ)، الشرح الکبیر، ج 7، ص 343؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) تلخیص الحبیر فی أحادیث الرافعی الکبیر، ج 3، ص 147، تحقیق السید عبدالله هاشم الیمانی المدنی، ناشر: - المدینة المنورة – 1384هـ – 1964م؛
الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 293، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992؛
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج 14، ص 265؛
الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای 1255هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقى الأخبار، ج 6، ص 240، ناشر: دار الجیل، بیروت – 1973.


روایت اهل سنت: عمر ساق ام کلثوم را برهنه، لمس کرد!

و نیز ذهبى یکى دیگر از استوانه‌هاى علمى اهل سنت در سیر أعلام النبلاء و بسیار دیگر از بزرگان اهل سنت، این توهین را به صورت دیگرى نقل کرده‌اند:
قال عمر لعلی: زوجنیها أبا حسن، فإنی أرصُدُ من کرامتها مالا یرصد أحد، قال: فأنا أبعثها إلیک، فإن رضیتها، فقد زَوَّجْتُکها، یعتل بصغرها، قال: فبعثها إلیه ببُرْدٍ، وقال لها: قولی له: هذا البرد الذی قلت لک، فقالت له ذلک. فقال: قولی له: قد رضیت رضی الله عنک، ووضع یده على ساقها، فکشفها، فقالت: أتفعل هذا؟ لولا أنک أمیر المؤمنین، لکسرت أنفک، ثم مضت إلى أبیها، فأخبرته وقالت: بعثتنی إلى شیخ سوء!.
عمر به علی ( علیه السلام ) گفت: امّ‌کلثوم را به همسرى من در بیاور، من مى‌خواهم به وسیله این ازدواج به کرامتى برسم که احدى نرسیده است. امام گفت: من او را نزد تو مى‌فرستم، اگر رضایتش را جلب کردى، او را به عقدت درمى‌آورم ـ گر چه امّ‌کلثوم به خاطر خردسال بودن بهانه ‌آورد ـ امام (علیه السلام) امّ‌کلثوم را به همراه پارچه‌اى نزد عمر فرستاد و به او گفت: از جانب من به عمر بگو، این پارچه‌اى است که به تو گفته بودم، امّ‌کلثوم نیز سخن امام را به عمر رساند. عمر گفت: به پدرت از جانب من بگو، من راضى شدم خدا از تو راضى باشد. سپس عمر دستش را بر ساق امّ‌کلثوم نهاد و آن را برهنه کرد. امّ‌کلثوم گفت: چرا چنین مى‌کنى؟ اگر خلیفه نبودى، دماغت را مى‌شکستم. سپس نزد پدرش رفت و او را از عمل عمر خبردار کرد و گفت: مرا به نزد پیر مرد بدى فرستادى.
الزبیری، أبو عبد الله المصعب بن عبد الله بن المصعب (متوفای236هـ)، نسب قریش، ج 10، ص 349، ناشر: دار المعارف تحقیق: لیفی بروفسال، القاهرة؛
ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 19، ص 483، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت – 1995؛
ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج 4، ص 237، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1358؛
ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای608هـ)، التذکرة الحمدونیة، ج 9، ص 309، تحقیق: إحسان عباس، بکر عباس، ناشر: دار صادر - بیروت،، الطبعة: الأولى، 1996م؛
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 425، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م؛
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 4، ص 138، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
سیر أعلام النبلاء، ج 3، ص 501، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛
الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 24، ص 272، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م؛
العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 14، ص 168، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت؛
الصفوری، عبد الرحمن بن عبد السلام بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفای894 هـ)، نزهة المجالس ومنتخب النفائس، ج 2، ص 438، تحقیق: عبد الرحیم ماردینی، ناشر: دار المحبة - دار آیة - بیروت - دمشق - 2001 / 2002م.


آرایش ام کلثوم توسط امیر مومنان پیش از ازدواج، و لمس ساق و بوسیدن او توسط عمر!

همچنین خطیب بغدادى در کتاب تاریخ بغداد تعابیر بسیار زشت‌تر و زننده‌ترى نقل کرده است:
فقام على فأمر بابنته من فاطمة فزینت ثم بعث بها إلى أمیر المؤمنین عمر فلما رآها قام إلیها فأخذ بساقها وقال قولی لأبیک قد رضیت قد رضیت قد رضیت فلما جاءت الجاریة إلى أبیها قال لها ما قال لک أمیر المؤمنین قالت دعانی وقبلنی فلما قمت اخذ بساقی وقال قولی لأبیک قد رضیت فأنکحها إیاه.
علی (علیه السلام) دخترش را آرایش کرد و نزد عمر فرستاد، عمر هنگامى که او را دید، به سوى او آمد و ساق پاى او را گرفت و به او گفت: به پدرت بگو، راضى شدم، راضى شدم، راضى شدم. و امّ‌کلثوم نزد پدرش آمد، امام از او پرسید: عمر به تو چه گفت: امّ‌کلثوم عرض کرد: مرا صدا زد، و بوسید!، هنگامى که بلند شدم، ساق پایم را گرفت! گفت: از جانب من به پدرت بگو، راضى شدم.
البغدادی، أحمد بن علی أبو بکر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 6، ص 182، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.

ما نیز به جعلی بودن این روایات یقین داریم؛ اما از آن‌جایى که برترین دانشمندان سنى؛ از جمله شمس الدین ذهبى و ابن حجر عسقلانى با آب و تاب فراوان، این مطالب را مطرح کرده‌اند، از آن‌ها مى‌پرسیم:
چگونه است که یک دختر خردسال زشتى چنین عملى را درک مى کند؛ اما خلیفه مسلمین آن را درک نمى‌کند؟
آیا سزاوار است که جانشین رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) چنین عمل زشتى را انجام دهد؟
اگر این عمل را نمى‌پسندید، چرا آن را در حق ناموس رسول خدا نقل مى‌کنید؟



سوما:

طبق روایت شیعه؛ ازدواج از روی زور و تهدید بوده است و چنین ازدواجی هرگز نمی‌تواند نشانه رابطه خوب حضرت علی (ع) با خلیفه دوم باشد

طبق روایات ما شیعیان حتی اگر ازدواج عمر بن خطاب با ام کلثوم رخ داده باشد از روی اجبار و زور بوده است.

در حدیث شیعه در اصول کافی داریم عمر بن خطاب در زمان خلافتش به حضرت علی (ع) پیام داد اگر ام کلثوم را به ازدواج او در نیاورد از قدرت خلیفه بودنش استفاده می کند و دستور می دهد تمام دودمان بنی هاشم به باد رود و در نتیجه حضرت علی (ع) مجبور به این ازدواج شد. البته در این روایت هیچ اشاره ای نشده که این ام کلثوم دختر حضرت علی (ع) است و به نظر می رسد ام کلثوم فرزند خوانده حضرت علی ( دختر همسرش اسما که دختر ابوبکر است) می باشد

محمد بن ابی عمیر از هشام بن سالم از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود : هنگامی که عمر از ام کلثوم خواستگاری کرد حضرت در پاسخ او فرمودند : او کم سن و سال است. عمر با عباس عموی علی (علیه السلام) ملاقات کرد و گفت : آیا در من عیبی است؟ عباس گفت : چه شده ؟ عمر گفت: به خواستگاری ام کلثوم برادرزاده ات رفتم ولی او پاسخ منفی به من داد و من را رد نمود. به خداوند سوگند! چاه زمزم را پر می کنم و هیچ نشانه بزرگی و کرامت برای شما نیست، مگر آنکه آن را از بین خواهم برد و هر آینه دو شاهد اقامه کرده، به اتهام سرقت ، دست راست او را قطع خواهم نمود. پس عباس نزد علی (علیه السلام) آمد و او را از تهدید های عمر آگاه ساخت و از ایشان درخواست نمود تا امر ازدواج را به او واگذار نماید. علی نیز مسئله ازدواج ام کلثوم را به عموی خود عباس سپرد.

(فروع کافی، محمد بن یعقوب کلینی/دارالاضواء/بیروت چاپ اول1413ق کتاب نکاح باب تزویج ام کلثوم ح9470 ص347)
در مورد این روایت، چند نکته دارای اهمیت می باشد :

1- در وهله اول، علی (ع) به درخواست عمر پاسخ منفی دادند و فرمودند : ام کلثوم هنوز به سن ازدواج نرسیده است. این پاسخ خود بیانگر ناخرسندی علی (ع) از این پیوند بوده است.
2- عمر تهدیدهای بزرگی مانند نابود ساختن نشانه های بزرگی و کرامت اهل بیت (علیهم السلام) و اتهام سرقت بهره برده است. این تهدید ها از یک سو، جان علی (علیه السلام) و خاندان و شیعیان ایشان را به مخاطره انداخت و از سوی دیگر، کیان دین و جامعه اسلامی را مورد تهدید و بی ثباتی قرار می داد.
3- با توجه به آنچه ذکر شد، چگونه این پیوند می تواند از روی رضایت و خشنودی علی (ع) صورت گرفته باشد؟ ازدواجی که آغازش با انکار و مخالفت علی (ع) بود و منجر به تهدیدهای شدید از سوی خلیفه دوم گردید، چگونه می تواند نشانگر دوستی و روابط حسنه میان علی (م) و خلیفه دوم باشد؟



چهارما:

طبق آیه قرآن حال ضرورت، ازدواج با کافر هم جایز است

مگر در قرآن نیست وقتی مهمانان حضرت لوط به خانه اش آمدند مردم لواط کار این شهر با دیدن آنها قصد تعرض به آنها را کردند و حضرت لوط گفت من 2  دختر دارم که حاضر هستم آنها را به ازدواج با شما در بیاورم ولی دست از سر مهمانان من بردارید.

طبیعتا حضرت لوط به  اجبار و با توجه به شرایط موجود وقت راضی به ازدواج دختران خود با مردم فاسق آن موقع شد و نه از روی رغبت. پس در حال ضرورت، ازدواج با کافر هم جایز است.

و جاءه قومه یهرعون إلیه و من قبل کانوا یعملون السیئات قال یا قوم هؤلاء بناتی هن أطهر لکم فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی أ لیس منکم رجل رشید

و قوم لوط  شتابان به قصد مزاحمت مهمانان به سوی خانه او هجوم آوردند، در حالی که پیش از آن هم مرتکب زشتی ها می شدند. لوط گفت: ای قوم من! اینان دختران من هستند آنان برای شما پاکیزه ترند و با آنها ازدواج کنید. پس از خدا بترسید و مرا در کار مهمانانم رسوا مکنید. آیا در میان شما یک مرد رشید نیست؟

(هود/ 78)

«قال هؤلاء بناتی إن کنتم فاعلین؛

لوط گفت: اینان دختران منند، [با آنها ازدواج نمایید] اگر کاری می کنید. 

(حجر/ 71)



پنجما:

با  عقل و منطق جور در نمی آید ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده باشد دختر حضرت علی (ع) باشد


آیا می شود عمربن خطاب به خواستگاری حضرت زهرا (س) رفته باشند و پیامبر اکرم (ص) به خاطر اختلاف سنی بالای عمر و حضرت زهرا (س) به او جواب رد داده باشد و سپس عمر بن خطاب با دختر همین حضرت زهرا (س) ازدواج کند؟

 ابن حجر هیثمى در باب 11 از صواعق محرقه که آن را بر ضد شیعه نوشته است،‌ مى‌گوید:
وأخرج أبو داود السجستانی أن أبا بکر خطبها فأعرض عنه صلى الله علیه وسلم ثم عمر فأعرض عنه فأتیا علیا فنبهاه إلى خطبتها فجاء فخطبها.
ابو داوود سجستانى نقل کرده است که ابوبکر از حضرت زهرا خواستگارى کرد، رسول گرامى اسلام از او روى گرداند، سپس عمر خواستگارى کرد و رسول خدا از او نیز روی‌گرداند...
الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 471، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.

ابن حبان در صحیحش و نسائى در سننش مى‌نویسند:
أخبرنا الْحُسَیْنُ بن حُرَیْثٍ قال حدثنا الْفَضْلُ بن مُوسَى عن الْحُسَیْنِ بن وَاقِدٍ عن عبد اللَّهِ بن بُرَیْدَةَ عن أبیه قال خَطَبَ أبو بَکْرٍ وَعُمَرُ رضی الله عنهما فَاطِمَةَ فقال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم أنها صَغِیرَةٌ فَخَطَبَهَا عَلِیٌّ فَزَوَّجَهَا منه.
عبد الله بن بریده از پدرش نقل مى‌کند که ابوبکر و عمر از فاطمه خواستگارى کردند، پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم به آن‌ها فرمود: فاطمه خردسال است، سپس علی علیه السلام خواستگارى نمود، پیامبر او را به ازدواج علی علیه السلام درآورد.
النسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای303 هـ)، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، ج 1، ص 136، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مکتبة المعلا - الکویت الطبعة: الأولى، 1406 هـ؛
النسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن، المجتبى من السنن، ج 6، ص 62، تحقیق: عبدالفتاح أبو غدة، ناشر: مکتب المطبوعات الإسلامیة - حلب، الطبعة: الثانیة، 1406 - 1986؛
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفای354 هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج 15، ص 399، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ ـ 1993م؛
الهیثمی، أبو الحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ج 1، ص 549، تحقیق: محمد عبد الرزاق حمزة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، النکت الظراف على الأطراف (تحفة الأشراف)، ج 2، ص 83، تحقیق: عبد الصمد شرف الدین، زهیر الشاویش، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثانیة، 1403 هـ - 1983 م؛
ملا علی القاری، علی بن سلطان محمد، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج 11، ص 259، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م .

حاکم نیشابورى پس از نقل این حدیث مى‌گوید:

هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه.
این حدیث، طبق شرائطى که بخارى و مسلم در صحت روایت قائل بودند صحیح؛ اما آن‌ دو نقل نکرده‌اند.
النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفای405 هـ)، المستدرک على الصحیحین، ج 2، ص 181، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">