در مناظره قبلی دیدین که بزرگ زرتشتیان از ادامه بحث بازماند . بعد از این اتفاق امام رضا (ع) به حاضران رو کرد و فرمود : آیا در میان شما کسی هست که با اسلام مخالف باشد ؟ اگر مایل است ، بدون اضطراب و نگرانی سوالاتش را مطرح نماید .
در این هنگام «عمران صابی» که یکی از متکلمان معروف بود ، برخاست و نزد حضرت آمد و گفت : ای دانشمند بزرگ ! اگر خودت دعوت به سؤال نمی کردی ، من سؤال مطرح نمی کردم ؛ چرا که من به کوفه ، بصره ، شام و الجزیره رفته ام و با علمای علم عقاید روبه رو شده ام ، ولی کسی را نیافته ام که برای من ثابت کند خداوند یگانه است و قائم به وحدانیت خویش است . آیا اجازه می دهی همین مساله را با تو در میان بگذارم ؟
امام رضا (ع) که تا آن روز با عمران صابی روبه رو نشده بود ولی نامش را از مردم شنیده بود ، فرمود : اگر در میان این جماعت عمران صابی باشد ، تویی؟
عمران صابی گفت : آری ، منم .
امام رضا (ع) : سوال کن اما اعتدال را در بحث از دست مده و از کلمات ناموزون و انحراف از اصول انصاف بپرهیز .
عمران صابی : به خدا سوگند ، من چیزی جز این نمی خواهم که واقعیت را برای من ثابت کنی تا به دامنش چنگ بزنم و از آن صرف نظر نخواهم کرد .
امام رضا (ع) : هر چه می خواهی بپرس .
در این هنگام حاضران ازدحام کردند و به یکدیگر نزدیک شدند . همگی گردن کشیدند و سپس سکوتی مطلق بر مجلس حکم فرما شد تا ببینند این مناظره حساس به کجا می انجامد .
عمران صابی : از نخستین وجود در جهان هستی و مخلوقاتش با من سخن بگوی .
(از قرائن استفاده می شود که منظور عمران صابی پاسخ به دو سوال مهم در مساله خداشناسی بود : نخست این که خداوند چه هدفی از آفرینش داشت و چه کمبودی از او با آفرینش برطرف می شد ؟ دیگر این که آیا آفرینش از عدم صورت گرفته و هیچ ماده ای قبل از آن نبوده ؟ و چگونه این امر تصور است ؟)
امام رضا (ع) : اکنون که سوال کردی با دقت گوش کن . ما معتقدیم خداوند همیشه بوده و یگانه و واحد بوده و چیزی با او نبوده است . سپس مخلوقات مختلف را ابداع فرمود . جهان را نه در چیزی برپا داشت و نه در چیزی محدود نمود و نه طرح و نقشه ای قبلا در جهان بود تا مثل آن بیافریند . سپس مخلوقات را به گروه های مختلف تقسیم کرد : برگزیده و غیر برگزیده ، مؤخر و مقدم ، رنگ و طعم (و غیر آن) . نه نیازی به آن ها داشت و نه به این وسیله ارتقای مقام می یافت (چرا که او وجودی است بی نهایت و نامحدود از هر نظر و چنین وجودی منبع تمام کمالات است و کمبودی ندارد تا با آفرینش موجودات برطرف گردد) .
آیا می فهمی چه می گویم ای عمران؟
عمران صابی : بله مولای من .
امام رضا (ع) : بدان ای عمران ، اگر خداوند برای نیازی جهان را آفریده بود باید با قدرتی که داشت چندین برابر این ها را بیافریند ؛ چرا که هر قدر اعوان و یاوران (و عرصه حکومتش) بیشتر باشند بهتر است و لذا می گویم آفرینش او برای رفع نیازی نبود (بلکه او فیاض است و ذات پاکش مبدأ انواع فیوضات ، و آفرینش فیض وجود اوست) .
سپس عمران صابی درباره علم خداوند به ذات پاکش در ازل و قبل از آفرینش موجودات سوال کرد و چگونگی علم خداوند به آن ها بعد از وجودشان را جویا شد که اگر علم او از طریق «ضمیر» (و تصور و تصدیق درونی) باشد ، ذاتش معرض حوادث می شود .
امام رضا (ع) پاسخ داد که علم خداوند علم حضوری است و موجودات نزد ذات پاکش حاضرند و گرنه تسلسل لازم می آید ؛ چرا که باید به آن علم نیز علمی داشته باشد .
سپس عمران صابی از انواع مخلوقات سوال کرد .
امام رضا (ع) آن ها را به شش گروه تقسیم فرمود : از محسوسات گرفته تا ماورای حس و از جواهر گرفته تا اعراض و از ذوات گرفته تا اعمال و حرکات . هر کدام آفرینش ویژه خود را دارند (و این تنوع خلقت دلیل بر عظمت قدرت اوست) .
سپس عمران صابی پرسید : آیا این آفرینش گسترده در ذات او تغییری ایجاد نمی کند ؟ ( گویا عمران گرفتار مساله قیاس در فهم صفات خدا بود ؛ چون می دید انسان هر کاری انجام می دهد ؛ نوعی دگرگونی و تغییر در خودش به وجود می آید و تکامل می یابد یا مشکلی از مشکلاتش حل می شود . و خدا را به خود قیاس می کرد . )
امام رضا (ع) جواب داد که یک وجود قدیم و ازلی که عین هستی مطلق است ، دگرگونی در او معنا ندارد . او جامع جمیع کمالات است و نقصی در او وجود ندارد که با آفرینش مخلوقات برطرف گردد .
بعد عمران صابی سؤال کرد که ذات خدا چیست ؟
امام رضا (ع) فرمود : او نور است (اما نه نور ظاهری و حسی ، بلکه) نور به معنای هدایت کننده همه مخلوقات و تمام اهل آسمان ها و زمین .
عمران صابی باز سوالات دیگری در این باره که خدا کجاست و مانند آن مطرح کرد و حضرت جواب داد که خداوند مکان ندارد.
چیزی نگذشت که وقت نماز فرا رسید . امام رضا (ع) رو به مأمون کرد و فرمود : وقت نماز فرا رسیده است و باید به ادای فریضه بپردازیم .
عمران که از باده روحانی سخن امام مست شده بود و باقی قدح در دست داشت ، عرض کرد : مولای من ، جواب مرا قطع مکن که قلبم نرم و آماده پذیرش شده است !
امام رضا (ع) فرمود : عجله مکن ! نماز می خوانیم و باز می گردیم . امام رضا (ع) وارد اندرون شدند و نماز را به جا آوردند ، امّا مردم در بیرون پشت سر محمد بن جعفر ( عموی امام رضا (ع) ) نماز خواندند.
بعد از ادای نماز ، امام رضا (ع) به مجلس بازگشت و عمران صابی را صدا زد و فرمود : سوالاتت را ادامه بده .
عمران صابی : آیا ممکن است به این سوالم پاسخ فرمایی که آیا خداوند به ذاتش وجود دارد یا به اوصافش ؟
امام رضا (ع) ضمن توضیحی او را به این حقیقت توجه داد که بسیاری از این اوصاف که می بینی ، اوصافی است که بعد از آفرینش موجودات از ذات پاکش انتزاع می شود (مثلا تا مخلوقی آفریده نشده بود ، خالق ، رازق ، رئوف ، رحیم ، معبود و ... مفهومی نداشت . هر چند علم و قدرت بی پایان در او بود) . بنابراین ، ذات مقدس او حتی قبل از اوصاف (منظور صفات فعل است ، مانند مثال های قبل ، نه صفات ذات ، مانند علم و قدرت) وجود داشته است .
امام (ع) سپس به تشریح مفاهیم «ابداع» ، «مشیت» و «اراده» که یک حقیقت با سه عنوان اند ، پرداخت و از نخستین ابداع در عالم هستی سخن گفت و جالب این که امام (ع) نخستین ابداع الهی را مساله «حروف الفبا» شمرد که کلمات همگی از آن تشکیل می گردند و این حروف به طور جداگانه مفهومی ندارند .
عمران پیوسته توضیحات بیشتری از امام رضا (ع) می خواست و امام (ع) این سرچشمه فیاض علم ، او را بهره مندتر می ساخت .
تا رسید به آنجا که امام رضا (ع) فرمود : آیا مطالب را خوب درک کردی ای عمران ؟ عمران در میان تعجب حاضران عرض کرد : آری ، به خوبی فهمیدم و شهادت می دهم خداوند همان گونه است که شما وصف کردید و وحدانیتش را ثابت نمودید و نیز گواهی می دهم که محمد (ص) بنده اوست که به هدایت و دین حق فرستاده شده است . سپس رو به قبله به سجده افتاد و مسلمان شد . این جا بود که شگفتی حضار به اوج رسید .
نوفلی می گوید : هنگامی که علمای کلام مشاهده کردند عمران صابی که در استدلال بسیار نیرومند بود و هرگز کسی بر او بر او غلبه نکرده بود در برابر امام رضا (ع) تسلیم شد دیگر کسی از آنان نزدیک نیامد و از حضرت چیزی سوال نکرد .
نوفلی می گوید : مجلس تمام شد و مردم پراکنده شدند و من با جماعتی از دوستان در آن جا بودم . ناگهان محمد بن جعفر (عموی حضرت) به سراغ من فرستاد . نزد او رفتم . او گفت : این نوفلی ، دیدی چه شد ؟ به خدا سوگند ، من هرگز گمان نمی کردم امام رضا (ع) در چیزی از این مسائل وارد باشد و هرگز او را به این امور نشناخته بودم و نشنیده بودم که در مدینه از این مباحث سخن گفته باشد یا علمای کلام نزد او اجتماع کرده باشند !
سپس محمد بن جعفر افزود : من می ترسم که این مرد (مأمون) به او حسد بورزد و او را مسموم سازد یا بلای دیگری بر سرش بیاورد . به او بگو از این امور خودداری کند .
نوفلی گفت : او از من نخواهد پذیرفت . و این مرد (مأمون) می خواست او را امتحان کند تا بداند آیا چیزی از علوم پدرانش نزد او هست یا نه ؟
محمد بن جعفر گفت : به هر حال از قول من به ایشان بگو که عمویت از این ماجرا خشنود نیست و دوست می دارد و مصلحت می بیند به دلایلی این راه ادامه ندهی .
نوفلی می گوید : هنگامی که در منزل خدمت امام رضا (ع) رسیدم ماجرای عمویش محمد بن جعفر را گفتم .
امام رضا (ع) تبسمی پر معنا فرمود و گفت : خدا عمویم را حفظ کند . می دانم چرا از این ماجرا خشنود نیست .
سپس یکی از خادمان را صدا زد و فرمود : به سراغ عمران صابی برو و او را نزد من آور .
گفتم : فدایت شوم ، محل او را می دانم کجاست . او هم اکنون میهمان بعضی از شیعیان است .
امام رضا (ع) فرمود : اشکالی ندارد . او را سوار کن و نزد من بیاور .
هنگامی که عمران صابی آمد ، امام رضا (ع) به او خوشامد گفت و لباس فاخر و مرکبی به او هدیه داد و ده هزار در هم نیز به عنوان جایزه به او مرحمت فرمود . سپس دستور داد شام را حاضر کردند . مرا سمت راست خود و عمران را سمت چپ نشاند تا شام پایان یافت.
آن گاه امام رضا (ع) رو به عمران صابی کرد و فرمود : فردا نزد ما بیا . می خواهیم غذای مدینه برای تو تهیه کنیم . به این وسیله ، حضرت او را مورد تفقد خاص خود قرار داد .
از آن به بعد عمران مدافع سرسخت اسلام شد ، به طوری که علمای مذاهب مختلف نزد او می آمدند و دلایل آن ها را باطل می کرد تا این که ناچار از او فاصله گرفتند .
مأمون نیز ده هزار درهم جایزه برای او فرستاد . فضل بن سهل وزیر مأمون نیز اموال و مرکبی برای او ارسال داشت .
تحلیل و بررسی این مناظره زیبا
این حدیث پر معنا ، گذشته از محتوای اصلی ، به خصوص با ملاحظه مناظره با عمران صابی ، مسائل بسیار مهمی را در حاشیه احتجاجات امام رضا (ع) روشن میکند :
1. مساله مناظرات امام رضا (ع) با پیروان مذاهب و مکتبهای مختلف ، توطئه دستگاه خلافت عباسی بود که هدفشان تضعیف جایگاه امام (ع) بود اما در مناظرات عکس مقصود آنها را نتیجه داد.
2. امام رضا (ع) در این جلسات ، روح آزادمنشی اسلام و گشادهرویی و وسعت نظر در بحث را به همگان نشان داد و ثابت کرد که برخلاف گفته بدخواهان و دروغ پردازان ، اسلام با زور و سرنیزه و شمشیر به مردم جهان تحمیل نشده است و یک پیشوای بزرگ اسلامی به مخالفان خود اجازه میدهد که هرگونه ایراد و اشکالی دارند بدون ترس و واهمه مطرح سازند ؛ هرچند بر محور نفی اسلام و حتی نفی توحید و الوهیت دور بزند .
3. امام رضا (ع) با استفاده از آن مجلس که در نوع خود در آن زمان بینظیر بود و اخبارش در سراسر کشور اسلامی پخش میشد ، رسالت بزرگ خویش را برای نابود کردن انحرافات ضد اسلام که با نقل دانشهای بیگانگان به محیط اسلام راه یافته بود ، انجام داد .
4. امام رضا (ع) ثابت کرد که یک پیشوای بزرگ اسلامی باید از تمام مکتبها آگاه باشد و بتواند با منطق خود آنها ، بر آنها غلبه کند و حتی از زبانهای زنده دنیا بیخبر نباشد .
5. با اینکه حتی نزدیک ترین دوستان امام رضا (ع) از چنان مجلسی مرعوب شده بودند و به خاطر عدم معرفتشان به مقام علمی امام (ع) از عواقب آن مجلس بیم داشتند ، امام (ع) چنان مهارت و قدرتی در بحث از خود نشان داد که صحنه به کلی عوض شد و همگی در ارزیابی خود از مقام امام (ع) شرمنده شدند .
6. امام رضا (ع) به مباحثی پرداخت که در حوزه زندگی او در مدینه کمتر مطرح بود و یا اصلا سابقه نداشت اما دانش سرشار خدادادی امام (ع) چنان بود که گویی همه عمر به این بحثها اشتغال داشته است .
7. امام رضا (ع) با چند جلسه بحث و گفتوگو از مخالفان سرسخت اسلام ، دوستانی وفادار و علاقهمند ساخت تا از حریم مقدس اسلام در برابر هجوم افکار ضد اسلامی دفاع کنند .
خلاصه ، این مناظرات برکات عجیبی داشت که برای جهان اسلام بسیار ارزنده بود ؛ هرچند این بُعد وجود امام رضا (ع) هنوز به درستی برای بسیاری از ما شناخته نشده است، تا چه رسد به دیگران !
در این هنگام «عمران صابی» که یکی از متکلمان معروف بود ، برخاست و نزد حضرت آمد و گفت : ای دانشمند بزرگ ! اگر خودت دعوت به سؤال نمی کردی ، من سؤال مطرح نمی کردم ؛ چرا که من به کوفه ، بصره ، شام و الجزیره رفته ام و با علمای علم عقاید روبه رو شده ام ، ولی کسی را نیافته ام که برای من ثابت کند خداوند یگانه است و قائم به وحدانیت خویش است . آیا اجازه می دهی همین مساله را با تو در میان بگذارم ؟
امام رضا (ع) که تا آن روز با عمران صابی روبه رو نشده بود ولی نامش را از مردم شنیده بود ، فرمود : اگر در میان این جماعت عمران صابی باشد ، تویی؟
عمران صابی گفت : آری ، منم .
امام رضا (ع) : سوال کن اما اعتدال را در بحث از دست مده و از کلمات ناموزون و انحراف از اصول انصاف بپرهیز .
عمران صابی : به خدا سوگند ، من چیزی جز این نمی خواهم که واقعیت را برای من ثابت کنی تا به دامنش چنگ بزنم و از آن صرف نظر نخواهم کرد .
امام رضا (ع) : هر چه می خواهی بپرس .
در این هنگام حاضران ازدحام کردند و به یکدیگر نزدیک شدند . همگی گردن کشیدند و سپس سکوتی مطلق بر مجلس حکم فرما شد تا ببینند این مناظره حساس به کجا می انجامد .
عمران صابی : از نخستین وجود در جهان هستی و مخلوقاتش با من سخن بگوی .
(از قرائن استفاده می شود که منظور عمران صابی پاسخ به دو سوال مهم در مساله خداشناسی بود : نخست این که خداوند چه هدفی از آفرینش داشت و چه کمبودی از او با آفرینش برطرف می شد ؟ دیگر این که آیا آفرینش از عدم صورت گرفته و هیچ ماده ای قبل از آن نبوده ؟ و چگونه این امر تصور است ؟)
امام رضا (ع) : اکنون که سوال کردی با دقت گوش کن . ما معتقدیم خداوند همیشه بوده و یگانه و واحد بوده و چیزی با او نبوده است . سپس مخلوقات مختلف را ابداع فرمود . جهان را نه در چیزی برپا داشت و نه در چیزی محدود نمود و نه طرح و نقشه ای قبلا در جهان بود تا مثل آن بیافریند . سپس مخلوقات را به گروه های مختلف تقسیم کرد : برگزیده و غیر برگزیده ، مؤخر و مقدم ، رنگ و طعم (و غیر آن) . نه نیازی به آن ها داشت و نه به این وسیله ارتقای مقام می یافت (چرا که او وجودی است بی نهایت و نامحدود از هر نظر و چنین وجودی منبع تمام کمالات است و کمبودی ندارد تا با آفرینش موجودات برطرف گردد) .
آیا می فهمی چه می گویم ای عمران؟
عمران صابی : بله مولای من .
امام رضا (ع) : بدان ای عمران ، اگر خداوند برای نیازی جهان را آفریده بود باید با قدرتی که داشت چندین برابر این ها را بیافریند ؛ چرا که هر قدر اعوان و یاوران (و عرصه حکومتش) بیشتر باشند بهتر است و لذا می گویم آفرینش او برای رفع نیازی نبود (بلکه او فیاض است و ذات پاکش مبدأ انواع فیوضات ، و آفرینش فیض وجود اوست) .
سپس عمران صابی درباره علم خداوند به ذات پاکش در ازل و قبل از آفرینش موجودات سوال کرد و چگونگی علم خداوند به آن ها بعد از وجودشان را جویا شد که اگر علم او از طریق «ضمیر» (و تصور و تصدیق درونی) باشد ، ذاتش معرض حوادث می شود .
امام رضا (ع) پاسخ داد که علم خداوند علم حضوری است و موجودات نزد ذات پاکش حاضرند و گرنه تسلسل لازم می آید ؛ چرا که باید به آن علم نیز علمی داشته باشد .
سپس عمران صابی از انواع مخلوقات سوال کرد .
امام رضا (ع) آن ها را به شش گروه تقسیم فرمود : از محسوسات گرفته تا ماورای حس و از جواهر گرفته تا اعراض و از ذوات گرفته تا اعمال و حرکات . هر کدام آفرینش ویژه خود را دارند (و این تنوع خلقت دلیل بر عظمت قدرت اوست) .
سپس عمران صابی پرسید : آیا این آفرینش گسترده در ذات او تغییری ایجاد نمی کند ؟ ( گویا عمران گرفتار مساله قیاس در فهم صفات خدا بود ؛ چون می دید انسان هر کاری انجام می دهد ؛ نوعی دگرگونی و تغییر در خودش به وجود می آید و تکامل می یابد یا مشکلی از مشکلاتش حل می شود . و خدا را به خود قیاس می کرد . )
امام رضا (ع) جواب داد که یک وجود قدیم و ازلی که عین هستی مطلق است ، دگرگونی در او معنا ندارد . او جامع جمیع کمالات است و نقصی در او وجود ندارد که با آفرینش مخلوقات برطرف گردد .
بعد عمران صابی سؤال کرد که ذات خدا چیست ؟
امام رضا (ع) فرمود : او نور است (اما نه نور ظاهری و حسی ، بلکه) نور به معنای هدایت کننده همه مخلوقات و تمام اهل آسمان ها و زمین .
عمران صابی باز سوالات دیگری در این باره که خدا کجاست و مانند آن مطرح کرد و حضرت جواب داد که خداوند مکان ندارد.
چیزی نگذشت که وقت نماز فرا رسید . امام رضا (ع) رو به مأمون کرد و فرمود : وقت نماز فرا رسیده است و باید به ادای فریضه بپردازیم .
عمران که از باده روحانی سخن امام مست شده بود و باقی قدح در دست داشت ، عرض کرد : مولای من ، جواب مرا قطع مکن که قلبم نرم و آماده پذیرش شده است !
امام رضا (ع) فرمود : عجله مکن ! نماز می خوانیم و باز می گردیم . امام رضا (ع) وارد اندرون شدند و نماز را به جا آوردند ، امّا مردم در بیرون پشت سر محمد بن جعفر ( عموی امام رضا (ع) ) نماز خواندند.
بعد از ادای نماز ، امام رضا (ع) به مجلس بازگشت و عمران صابی را صدا زد و فرمود : سوالاتت را ادامه بده .
عمران صابی : آیا ممکن است به این سوالم پاسخ فرمایی که آیا خداوند به ذاتش وجود دارد یا به اوصافش ؟
امام رضا (ع) ضمن توضیحی او را به این حقیقت توجه داد که بسیاری از این اوصاف که می بینی ، اوصافی است که بعد از آفرینش موجودات از ذات پاکش انتزاع می شود (مثلا تا مخلوقی آفریده نشده بود ، خالق ، رازق ، رئوف ، رحیم ، معبود و ... مفهومی نداشت . هر چند علم و قدرت بی پایان در او بود) . بنابراین ، ذات مقدس او حتی قبل از اوصاف (منظور صفات فعل است ، مانند مثال های قبل ، نه صفات ذات ، مانند علم و قدرت) وجود داشته است .
امام (ع) سپس به تشریح مفاهیم «ابداع» ، «مشیت» و «اراده» که یک حقیقت با سه عنوان اند ، پرداخت و از نخستین ابداع در عالم هستی سخن گفت و جالب این که امام (ع) نخستین ابداع الهی را مساله «حروف الفبا» شمرد که کلمات همگی از آن تشکیل می گردند و این حروف به طور جداگانه مفهومی ندارند .
عمران پیوسته توضیحات بیشتری از امام رضا (ع) می خواست و امام (ع) این سرچشمه فیاض علم ، او را بهره مندتر می ساخت .
تا رسید به آنجا که امام رضا (ع) فرمود : آیا مطالب را خوب درک کردی ای عمران ؟ عمران در میان تعجب حاضران عرض کرد : آری ، به خوبی فهمیدم و شهادت می دهم خداوند همان گونه است که شما وصف کردید و وحدانیتش را ثابت نمودید و نیز گواهی می دهم که محمد (ص) بنده اوست که به هدایت و دین حق فرستاده شده است . سپس رو به قبله به سجده افتاد و مسلمان شد . این جا بود که شگفتی حضار به اوج رسید .
نوفلی می گوید : هنگامی که علمای کلام مشاهده کردند عمران صابی که در استدلال بسیار نیرومند بود و هرگز کسی بر او بر او غلبه نکرده بود در برابر امام رضا (ع) تسلیم شد دیگر کسی از آنان نزدیک نیامد و از حضرت چیزی سوال نکرد .
نوفلی می گوید : مجلس تمام شد و مردم پراکنده شدند و من با جماعتی از دوستان در آن جا بودم . ناگهان محمد بن جعفر (عموی حضرت) به سراغ من فرستاد . نزد او رفتم . او گفت : این نوفلی ، دیدی چه شد ؟ به خدا سوگند ، من هرگز گمان نمی کردم امام رضا (ع) در چیزی از این مسائل وارد باشد و هرگز او را به این امور نشناخته بودم و نشنیده بودم که در مدینه از این مباحث سخن گفته باشد یا علمای کلام نزد او اجتماع کرده باشند !
سپس محمد بن جعفر افزود : من می ترسم که این مرد (مأمون) به او حسد بورزد و او را مسموم سازد یا بلای دیگری بر سرش بیاورد . به او بگو از این امور خودداری کند .
نوفلی گفت : او از من نخواهد پذیرفت . و این مرد (مأمون) می خواست او را امتحان کند تا بداند آیا چیزی از علوم پدرانش نزد او هست یا نه ؟
محمد بن جعفر گفت : به هر حال از قول من به ایشان بگو که عمویت از این ماجرا خشنود نیست و دوست می دارد و مصلحت می بیند به دلایلی این راه ادامه ندهی .
نوفلی می گوید : هنگامی که در منزل خدمت امام رضا (ع) رسیدم ماجرای عمویش محمد بن جعفر را گفتم .
امام رضا (ع) تبسمی پر معنا فرمود و گفت : خدا عمویم را حفظ کند . می دانم چرا از این ماجرا خشنود نیست .
سپس یکی از خادمان را صدا زد و فرمود : به سراغ عمران صابی برو و او را نزد من آور .
گفتم : فدایت شوم ، محل او را می دانم کجاست . او هم اکنون میهمان بعضی از شیعیان است .
امام رضا (ع) فرمود : اشکالی ندارد . او را سوار کن و نزد من بیاور .
هنگامی که عمران صابی آمد ، امام رضا (ع) به او خوشامد گفت و لباس فاخر و مرکبی به او هدیه داد و ده هزار در هم نیز به عنوان جایزه به او مرحمت فرمود . سپس دستور داد شام را حاضر کردند . مرا سمت راست خود و عمران را سمت چپ نشاند تا شام پایان یافت.
آن گاه امام رضا (ع) رو به عمران صابی کرد و فرمود : فردا نزد ما بیا . می خواهیم غذای مدینه برای تو تهیه کنیم . به این وسیله ، حضرت او را مورد تفقد خاص خود قرار داد .
از آن به بعد عمران مدافع سرسخت اسلام شد ، به طوری که علمای مذاهب مختلف نزد او می آمدند و دلایل آن ها را باطل می کرد تا این که ناچار از او فاصله گرفتند .
مأمون نیز ده هزار درهم جایزه برای او فرستاد . فضل بن سهل وزیر مأمون نیز اموال و مرکبی برای او ارسال داشت .
تحلیل و بررسی این مناظره زیبا
این حدیث پر معنا ، گذشته از محتوای اصلی ، به خصوص با ملاحظه مناظره با عمران صابی ، مسائل بسیار مهمی را در حاشیه احتجاجات امام رضا (ع) روشن میکند :
1. مساله مناظرات امام رضا (ع) با پیروان مذاهب و مکتبهای مختلف ، توطئه دستگاه خلافت عباسی بود که هدفشان تضعیف جایگاه امام (ع) بود اما در مناظرات عکس مقصود آنها را نتیجه داد.
2. امام رضا (ع) در این جلسات ، روح آزادمنشی اسلام و گشادهرویی و وسعت نظر در بحث را به همگان نشان داد و ثابت کرد که برخلاف گفته بدخواهان و دروغ پردازان ، اسلام با زور و سرنیزه و شمشیر به مردم جهان تحمیل نشده است و یک پیشوای بزرگ اسلامی به مخالفان خود اجازه میدهد که هرگونه ایراد و اشکالی دارند بدون ترس و واهمه مطرح سازند ؛ هرچند بر محور نفی اسلام و حتی نفی توحید و الوهیت دور بزند .
3. امام رضا (ع) با استفاده از آن مجلس که در نوع خود در آن زمان بینظیر بود و اخبارش در سراسر کشور اسلامی پخش میشد ، رسالت بزرگ خویش را برای نابود کردن انحرافات ضد اسلام که با نقل دانشهای بیگانگان به محیط اسلام راه یافته بود ، انجام داد .
4. امام رضا (ع) ثابت کرد که یک پیشوای بزرگ اسلامی باید از تمام مکتبها آگاه باشد و بتواند با منطق خود آنها ، بر آنها غلبه کند و حتی از زبانهای زنده دنیا بیخبر نباشد .
5. با اینکه حتی نزدیک ترین دوستان امام رضا (ع) از چنان مجلسی مرعوب شده بودند و به خاطر عدم معرفتشان به مقام علمی امام (ع) از عواقب آن مجلس بیم داشتند ، امام (ع) چنان مهارت و قدرتی در بحث از خود نشان داد که صحنه به کلی عوض شد و همگی در ارزیابی خود از مقام امام (ع) شرمنده شدند .
6. امام رضا (ع) به مباحثی پرداخت که در حوزه زندگی او در مدینه کمتر مطرح بود و یا اصلا سابقه نداشت اما دانش سرشار خدادادی امام (ع) چنان بود که گویی همه عمر به این بحثها اشتغال داشته است .
7. امام رضا (ع) با چند جلسه بحث و گفتوگو از مخالفان سرسخت اسلام ، دوستانی وفادار و علاقهمند ساخت تا از حریم مقدس اسلام در برابر هجوم افکار ضد اسلامی دفاع کنند .
خلاصه ، این مناظرات برکات عجیبی داشت که برای جهان اسلام بسیار ارزنده بود ؛ هرچند این بُعد وجود امام رضا (ع) هنوز به درستی برای بسیاری از ما شناخته نشده است، تا چه رسد به دیگران !
برای دیدن سایر مناظرات امامان به این صفحه بروید:
http://14mah.blog.ir/post/34