نقشه نافع علیه امام باقر (ع)
سالی که هشام به حج آمده بود ، نافع بن ازرق غلام عمر بن خطاب همراه هشام بود که چشمش به امام باقر (ع) افتاد .
امام باقر (ع) در کنار کعبه نشسته بود و عده ای گرداگرد ایشان بودند .
نافع از هشام پرسید : این شخص کیست ؟
هشام گفت : امام اهل کوفه ، «محمد بن علی بن الحسن بن علی بن ابیطالب» است .
نافع گفت : اکنون از او سؤالاتی می پرسم که جز پیامبر (ص) و وصیّ او نمی توانند جواب دهند .
هشام گفت : برو و بپرس . شاید بتوانی او را خجالت زده کنی !
پرسش نافع از امام باقر (ع)
نافع پیش آمد و گفت : ای محمد بن علی ! من تورات و انجیل و زبور و قرآن را خوانده ام ، آمده ام سؤالاتی کنم که جز پیامبر (ص) و یا وصی او آنها را جواب نمی دهند .
امام باقر (ع) فرمود : بپرس !
نافع پرسید : بین حضرت عیسی (ع) و رسول اکرم (ص) چند سال فاصله بوده است ؟
امام باقر (ع) فرمود : عقیده خودم را بگویم یا عقیده تو را ؟
نافع گفت : هر دو را بگو !
امام باقر (ع) فرمود : به عقیده من پانصد سال و به عقیده تو ششصد سال .
نافع گفت : پس این قول خداوند چه معنا دارد که در قرآن می فرماید : « ای پیامبر! از آنان که قبل از تو فرستاده ایم بپرس که آیا ما غیر از خدای رحمان برای آنها خدایانی قرار داده بودیم تا آنها را عبادت کنند ؟ »
بین رسول اکرم (ص) و حضرت عیسی (ع) که پانصد سال فاصله بود !
امام باقر (ع) این آیه را خواند : « پاک و منزه است خدایی که بنده اش محمد (ص) را شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد ؛ آنجا که ما اطرافش را مبارک گردانده بودیم تا آیاتش را به او نشان دهیم . » (سوره اسراء / آیه 1)
امام (ع) سپس فرمود : یکی از آیات و نشانه هایی که خداوند در شب معراج به پیامبر گرامیش نشان داد ، این بود که جمیع پیامبران و مرسلین را محشور کرد و به جبرئیل امر فرمود اذان و اقامه بگوید .
جبرئیل در اقامه خود گفت : «حی علی خیرالعمل» پس حضرت رسول اکرم (ص) جلو ایستاد و همه پیامبران پشت سر او نماز گزاردند و سپس این آیه نازل شد که : « از پیامبران بپرس . » رسول خدا (ص) هم از آنها پرسش کرد .
همگی انبیاء الهی گفتند : « شهادت میدهیم که معبودی جز الله نیست و او شریکی ندارد و شهادت می دهیم که تو رسول خدایی و ما بر این شهادت پیمان بسته ایم . »
اعتراف نافع به امامت امام باقر (ع)
نافع گفت : ای ابوجعفر و ای فرزند رسول خدا ! راست گفتی ! به خدا قسم شما وارثان رسول خدایید و شمایید خلفای تورات و و انجیل و زبور و قرآن و شما به امر خلافت و ولایت از دیگران سزاوارترید .
نافع سؤالات دیگری در همین مجلس یا مجلس دیگر پرسید و امام باقر (ع) به همگی پاسخ فرمود .
سپس امام باقر (ع) به نافع فرمود : ای نافع! به این خوارج بگو چگونه جدا شدن از امیرالمومنین را جایز دانستید ؟
آنها خواهند گفت : چون علی (ع) در دین خدا ، حَکَم قرار داد .
سپس به آنها بگو اولا : خداوند خودش حَکَم قرار داده و فرموده است : « در موقع اختلاف مرد با زن ، حَکَمی از طرف مرد و حَکَمی از طرف زن بیایند و اگر اراده سازش و اصلاح داشته باشند ، خداوند بین آنها را توفیق و موافقت می دهد . » (سوره اعراف آیه 35)
ثانیا : رسول خدا (ص) سعد بن معاذ را در جنگ با یهودیان بنی قریظه حَکَم قرار داد و خداوند هم حکمیت او را امضا فرمود .
مگر اینان نمی دانند که امام علی (ع) که حَکَم قرار داد به معنای آن بود که به حُکم قرآن ، حُکم کنند و شرط کرد که اگر بر خلاف قرآن حُکم کردند حُکمشان مردود است ؟ پس این خوارج به امام علی (ع) ، بُهتان و افترا می زنند .
نافع گفت : به خدا قسم این سخنی است که هرگز نشنیده بودم و به ذهنم خطور نکرده بود و این حرف حق است .
سالی که هشام به حج آمده بود ، نافع بن ازرق غلام عمر بن خطاب همراه هشام بود که چشمش به امام باقر (ع) افتاد .
امام باقر (ع) در کنار کعبه نشسته بود و عده ای گرداگرد ایشان بودند .
نافع از هشام پرسید : این شخص کیست ؟
هشام گفت : امام اهل کوفه ، «محمد بن علی بن الحسن بن علی بن ابیطالب» است .
نافع گفت : اکنون از او سؤالاتی می پرسم که جز پیامبر (ص) و وصیّ او نمی توانند جواب دهند .
هشام گفت : برو و بپرس . شاید بتوانی او را خجالت زده کنی !
پرسش نافع از امام باقر (ع)
نافع پیش آمد و گفت : ای محمد بن علی ! من تورات و انجیل و زبور و قرآن را خوانده ام ، آمده ام سؤالاتی کنم که جز پیامبر (ص) و یا وصی او آنها را جواب نمی دهند .
امام باقر (ع) فرمود : بپرس !
نافع پرسید : بین حضرت عیسی (ع) و رسول اکرم (ص) چند سال فاصله بوده است ؟
امام باقر (ع) فرمود : عقیده خودم را بگویم یا عقیده تو را ؟
نافع گفت : هر دو را بگو !
امام باقر (ع) فرمود : به عقیده من پانصد سال و به عقیده تو ششصد سال .
نافع گفت : پس این قول خداوند چه معنا دارد که در قرآن می فرماید : « ای پیامبر! از آنان که قبل از تو فرستاده ایم بپرس که آیا ما غیر از خدای رحمان برای آنها خدایانی قرار داده بودیم تا آنها را عبادت کنند ؟ »
بین رسول اکرم (ص) و حضرت عیسی (ع) که پانصد سال فاصله بود !
امام باقر (ع) این آیه را خواند : « پاک و منزه است خدایی که بنده اش محمد (ص) را شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد ؛ آنجا که ما اطرافش را مبارک گردانده بودیم تا آیاتش را به او نشان دهیم . » (سوره اسراء / آیه 1)
امام (ع) سپس فرمود : یکی از آیات و نشانه هایی که خداوند در شب معراج به پیامبر گرامیش نشان داد ، این بود که جمیع پیامبران و مرسلین را محشور کرد و به جبرئیل امر فرمود اذان و اقامه بگوید .
جبرئیل در اقامه خود گفت : «حی علی خیرالعمل» پس حضرت رسول اکرم (ص) جلو ایستاد و همه پیامبران پشت سر او نماز گزاردند و سپس این آیه نازل شد که : « از پیامبران بپرس . » رسول خدا (ص) هم از آنها پرسش کرد .
همگی انبیاء الهی گفتند : « شهادت میدهیم که معبودی جز الله نیست و او شریکی ندارد و شهادت می دهیم که تو رسول خدایی و ما بر این شهادت پیمان بسته ایم . »
اعتراف نافع به امامت امام باقر (ع)
نافع گفت : ای ابوجعفر و ای فرزند رسول خدا ! راست گفتی ! به خدا قسم شما وارثان رسول خدایید و شمایید خلفای تورات و و انجیل و زبور و قرآن و شما به امر خلافت و ولایت از دیگران سزاوارترید .
نافع سؤالات دیگری در همین مجلس یا مجلس دیگر پرسید و امام باقر (ع) به همگی پاسخ فرمود .
سپس امام باقر (ع) به نافع فرمود : ای نافع! به این خوارج بگو چگونه جدا شدن از امیرالمومنین را جایز دانستید ؟
آنها خواهند گفت : چون علی (ع) در دین خدا ، حَکَم قرار داد .
سپس به آنها بگو اولا : خداوند خودش حَکَم قرار داده و فرموده است : « در موقع اختلاف مرد با زن ، حَکَمی از طرف مرد و حَکَمی از طرف زن بیایند و اگر اراده سازش و اصلاح داشته باشند ، خداوند بین آنها را توفیق و موافقت می دهد . » (سوره اعراف آیه 35)
ثانیا : رسول خدا (ص) سعد بن معاذ را در جنگ با یهودیان بنی قریظه حَکَم قرار داد و خداوند هم حکمیت او را امضا فرمود .
مگر اینان نمی دانند که امام علی (ع) که حَکَم قرار داد به معنای آن بود که به حُکم قرآن ، حُکم کنند و شرط کرد که اگر بر خلاف قرآن حُکم کردند حُکمشان مردود است ؟ پس این خوارج به امام علی (ع) ، بُهتان و افترا می زنند .
نافع گفت : به خدا قسم این سخنی است که هرگز نشنیده بودم و به ذهنم خطور نکرده بود و این حرف حق است .
برای دیدن سایر مناظرات امامان به این صفحه بروید:
http://14mah.blog.ir/post/34