در ماجرای غار ؛
# پیامبر (ص) تنها به طرف غار حرکت کرد.
# و همراهی ابوبکر با دستور یا اجازه پیامبر (ص) نبوده است.
(اثبات از آیات قرآن و کتب اهل سنت)
طبق روایات اهل سنت و آیات قرآن رسول خدا صلى الله علیه وآله ابتدا به تنهائى به طرف غار رفته بوده و ابوبکر بعد از با خبر شدن از حرکت رسول خدا به دنبال آن حضرت راه افتاد و رسول خدا نیز به خاطر این که ابوبکر زیر شکنجه قریش جاى آن حضرت را نشان ندهد، ابوبکر را به همراه خود برده است.
آیه قرآن شهادت میدهد که پیامبر (ص) به تنهایی خارج شده
از آیه قرآن کریم نیز استفاده مىشود که رسول خدا صلى الله علیه وآله در هنگام خروج از مکه تنها بوده و در غار «ثانى اثنین» شده است؛ چرا که خداوند در آیه غار مىفرماید:
إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ (سوره توبه / آیه 40)
آن هنگام که کافران او را از مکه بیرون کردند، در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت) در آن هنگام که آن دو در غار بودند.
---------------------
علامه شهاب الدین آلوسى از مفسران شهیر اهل سنت در ذیل این آیه مىنویسد:
(إلا تنصروه فقد نصره الله إذ أخرجه الذین کفروا) من مکة وإسناد الإخراج إلیهم إسناد إلى السبب البعید فإن الله تعالى أذن له علیه الصلاة والسلام بالخروج حین کان منهم ما کان فخرج صلى الله تعالى علیه وسلم بنفسه.
اگر او را یارى نکنید، خداوند او را یارى کرد، آن هنگام که کافران او را از مکّه بیرون کردند، اسناد اخراج به قریشیان، اسناد به سبب بعید است؛ زیرا خداوند به آن حضرت اجازه خروج داد در آن هنگام که اوضاع به این صورت درآمد، رسول خدا خودش (یا به تنهایی) از مکه خارج شد.
الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 10، ص 96، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
---------------------
اگر ابوبکر در زمان خروج از مکه به همراه رسول خدا صلى الله علیه وآله بود، باید «اخرج» به صورت تثنیه مىآمد نه به صورت مفرد؛ همان طور که در زمان حضور در غار، ضمیر به صورت تثنیه آمده است (اذ هما فى الغار).
اگر ادعا شود که مقصود از اخراج در این آیه ، آن است که کفار به آن حضرت فشار فراوانی وارد کردند ، تا آن حضرت از مکه بیرون رود ، مىگوییم این مطلب در مورد همه صحابه مشترک است ؛ زیرا تمام مسلمانان در آن زمان تحت فشار کفار بوده و به خاطر خطراتی که از جانب آنها تهدیدشان مىکرد مجبور به خروج شدند ؛ پس هر کس که از مکه هجرت میکرد ، در واقع توسط مشرکان اخراج شده بود ؛ خداوند متعال در این زمینه می فرماید :
لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.
إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. (الممتحنة/ 8 ـ 9)
خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمىکند چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.
تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرونراندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است!
حرکت ابوبکر بعد از خروج رسول خدا (ص) از مکه
احمد بن حنبل در فضائل الصحابه و مسند خود و طبرانى در المعجم الکبیر و... مىنویسند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا یحیى بن حَمَّادٍ ثنا أبو عَوَانَةَ ثنا أبو بَلْجٍ ثنا عَمْرُو بن مَیْمُونٍ قال: إنی لَجَالِسٌ إلى بن عَبَّاسٍ إذا أَتَاهُ تِسْعَةُ رَهْطٍ فَقَالُوا یا أَبَا عَبَّاسٍ إما أن تَقُومَ مَعَنَا وإما أَنْ تخلونا هَؤُلاَءِ؟
قال: فقال: إبن عَبَّاسٍ بَلْ أَقُومُ مَعَکُمْ قال: وهو یَوْمَئِذٍ صَحِیحٌ قبل أَنْ یَعْمَى. قال: فابتدؤا فَتَحَدَّثُوا فَلاَ ندری ما قالوا. قال: فَجَاءَ یَنْفُضُ ثَوْبَهُ وَیَقُولُ أُفْ وَتُفْ وَقَعُوا فی رَجُلٍ له عَشْرٌ، وَقَعُوا فی رَجُلٍ قال له النبی (ص) لأَبْعَثَنَّ رَجُلاً لاَ یُخْزِیهِ الله أَبَداً یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ...
قال: وکان أَوَّلَ من أَسْلَمَ مِنَ الناس بَعْدَ خَدِیجَةَ قال: وَأَخَذَ رسول اللَّهِ (ص) ثَوْبَهُ فَوَضَعَهُ على علی وَفَاطِمَةَ وَحَسَنٍ وَحُسَیْنٍ فقال إنما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهْرَکُمْ تَطْهِیراً.
قال: وشری عَلِىٌّ نَفْسَهُ لَبِسَ ثَوْبَ النبی (ص) ثُمَّ نَامَ مَکَانَهُ.
قال: وکان الْمُشْرِکُونَ یَرْمُونَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَجَاءَ أبو بَکْرٍ وعلی نَائِمٌ. قال: وأبو بَکْرٍ یَحْسَبُ أَنَّهُ نبیّ اللَّهِ قال: فقال: یا نبیّ اللَّهِ. قال: فقال له علی: إن نبیّ اللَّهِ (ص) قَدِ انْطَلَقَ نحو بِئْرِ مَیْمُونٍ فَأَدْرِکْهُ. قال: فَانْطَلَقَ أبو بَکْرٍ فَدَخَلَ معه الْغَارَ.
قال: وَجَعَلَ علی یُرمَى بِالْحِجَارَةِ کما کان یُرْمَى نبی اللَّهِ وهو یَتَضَوَّرُ قد لَفَّ رَأْسَهُ فی الثَّوْبِ لاَ یُخْرِجُهُ حتى أَصْبَحَ ثُمَّ کَشَفَ عن رَأْسِهِ....
عمرو بن میمون می گوید: با عبد اللَّه بن عباس نشسته بودم، افرادى که در نه گروه بودند نزد او آمدند و گفتند: یا برخیز و با ما بیا و یا شما ما را با ابن عباس تنها گذارید. این ماجرا زمانى بود که ابن عباس بینا بود و هنوز کور نشده بود. ابن عباس گفت: من با شما مىآیم [آنان به گوشهاى رفتند و] با ابن عباس مشغول گفت و گو شدند. من نمىفهمیدم چه مىگویند. پس از مدتى عبد اللَّه بن عباس در حالى که لباسش را تکان مىداد تا غبارش فروریزد آمد و گفت: اف و تف بر آنان، به مردى دشنام مىدهند و از او عیبجویى مىکنند که ده ویژگى براى اوست؛
[یک]- رسول خدا صلّى اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «مردى را روانه میدان مىکنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمىکند»....
[پنج]- على [علیه السّلام] نخستین کسى بود که پس از خدیجه اسلام آورد.
[شش]- على [علیه السّلام] لباس رسول خدا صلى اللَّه علیه [و آله] و سلم را بر تن کرد و به جاى ایشان خوابید. مشرکان همان گونه که رسول خدا صلى اللَّه علیه [و آله] و سلم را ناسزا مىگفتند، به ناسزاگویى پرداختند به گمان این که وى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه [و آله] و سلم است. ابو بکر رسید و گفت: اى پیامبر خدا. على [علیه السّلام] به وى گفت: پیامبر به طرف چاه میمون رفتهاند. ابو بکر را چاه میمون را در پیش گرفت و با حضرت به درون غار شد، مشرکان نیز همچنان به ناسزاگویى خود ادامه مىدادند.
ابن عباس گفت: کفار قریش على (علیه السلام) را با سنگ مىزدند؛ همان طورى که رسول خدا را مىزدند؛ در حالى که على (ع) از درد به خود مىپیچید، سرش را در لباسش پنهان کرده بود و تا صبح سرش را بیرون نیاورد....
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبد الله (241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص 685، ح3062، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403هـ – 1983م؛
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 3053، ح3062، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب ابوالقاسم (360هـ)، المعجم الکبیر، ج 12، ص 98، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.
حاکم نیشابورى بعد از نقل این روایت مىگوید:
هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه بهذه السیاقة.
این روایت سندش صحیح است؛ ولى بخارى و مسلم به این صورت نقل نکردهاند.
النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله الحاکم (405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 143، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
ذهبى نیز در تلخیص المستدرک بعد از نقل این روایت گفته:
صحیح.
المستدرک علی الصحیحین و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، ج3، ص134، کتاب معرفة الصحابة، باب ذکر اسلام امیر المؤمنین، طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة، بإشراف د. یوسف عبد الرحمن المرعشلی، ناشر: دارالمعرفة، بیروت،1342هـ.
حافظ ابوبکر هیثمى نیز بعد از این روایت مىگوید:
رواه أحمد والطبرانی فی الکبیر والأوسط باختصار ورجال أحمد رجال الصحیح غیر أبی بلج الفزاری وهو ثقة.
این روایت را احمد و طبرانى در معجم کبیر و معجم اوسط به صورت خلاصه نقل کردهاند، راویان احمد همگى راویان صحیح بخارى هستند؛ غیر از أبى بلج فزارى که او نیز مورد اعتماد است.
الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر ( 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص 120، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.
همچنین ابن أبى حاتم مىنویسد:
حدثنا ابى ثنا أبو مالک - کثیر بن یحیی - ثنا أبو عوانة عن أبی بلج عن عمرو بن میمون عن ابن عباس قال: وشرى علی بنفسه نام علی فراش رسول الله (ص) فکان المشرکون یرمونه فجاء أبو بکر فقال: یا رسول الله وهو یحسب انه رسول الله فقال: لست نبی الله ادرک نبی الله ببئر میمون فدخل معه الغار وکانوا یرمون رسول الله فلا یـتضور وکان علی یتضور....
عمرو بن میمون از ابن عباس نقل کرده است که « على با جان خودش (رضایت خداوند را) خرید، بر بستر رسول خدا خوابید؛ در حالى که مشرکان قریش او را با سنگ مىزدند. پس ابوبکر آمد و گفت: اى رسول خدا ! او خیال مىکرد که او رسول خدا است. على (علیه السلام) گفت: من پیامبر خدا نیستم، رسول خدا را در منطقه چاه میمونه مىتوانى پیدا کنی. پس ابوبکر با رسول خدا داخل غار شد. مشرکان قریش رسول خدا را با سنگ مىزدند؛ ولى آن حضرت از درد به خود نمىپیچید؛ ولى على از درد به خود مىپیچید....
إبن أبی حاتم الرازی، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس، تفسیر ابن أبی حاتم، ج6، ص1799، ح10038، تحقیق: أسعد محمد الطیب، ناشر: المکتبة العصریة - صیدا.
اثبات صحیح بودن سند روایت
---------------------
أبو حاتم الرازی :
ابوحاتم رازی، از برترین دانشمندان تاریخ اهل سنت و بىنیاز از تعریف و تمجید است، ذهبى در باره او مىگوید:
محمد بن ادریس بن المنذر بن داود بن مهران الامام الحافظ الناقد شیخ المحدثین... کان من بحور العلم طوف البلاد وبرع فی المتن والاسناد وجمع وصنف وجرح وعدل وصحح وعلل.
محمد بن ادریس، پیشوا، حافظ، نقد کنند و استاد محدثین بود. وى از دریاهاى عمل بود، شهرها را گشت و در متن و اسناد روایات مهارت یافت، آنها را جمع آورى و تصنیف کرد، روات آنها را بررسى و صحت و ضعف آنها را مشخص کرد.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 13، ص 247، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
و در کتاب دیگرش مىگوید:
فیها (277) توفی حافظ المشرق أبو حاتم محمد بن إدریس الحنظلی الرازی فی شعبان وفی عشر التسعین وکان بارع الحفظ واسع الرحلة من أوعیة العلم سمع محمد بن عبد الله الأنصاری وأبا مسهر وخلقا لا یحصون وکان جاریا فی مضمار البخاری وأبی زرعة الرازی.
در سال 277 حافظ شرق، ابو حاتم رازى در ماه شعبان از دنیا رفت. وى در حفظ روایات مهارت داشت، زیاد مسافرت مىکرد و یکى از سرچشمههاى علم بود. از محمد بن عبد الله انصارى و أبومسهر و افراد بىشمارى روایت شنید و در ردیف بخارى و ابوزرعه رازى قرار مىگیرد.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ابوعبد الله ( 748 هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج 2، ص 64، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، 1984.
---------------------
کثیر بن یحیى بن کثیر :
ذهبى در باره او مىگوید:
کثیر بن یحیى بن کثیر، أبو مالک... قال ابن أبی حاتم: روى عنه أبی، وأبو زرعة، وقال: صدوق. توفی سنة اثنتین وثلاثین ومائتین.
کثیر بن یحیى ابومالک، ابن أبى حاتم در باره او گفته: پدرم و ابوزرعه از او روایت نقل کردهاند، راستگو است و در سال232هـ از دنیا رفته است.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 17، ص 304، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
---------------------
أبو عوانة :
ذهبى در باره او مىگوید:
وضاح بن عبد الله الحافظ أبو عوانة الیشکری... ثقة متقن لکتابه.
وضاح بن عبد الله، ثقه و مورد اعتماد است.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (748هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج 2، ص 349، رقم: 6049، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.
و ابن حجر مىگوید:
وضاح... الواسطی البزاز أبو عوانة مشهور بکنیته ثقة ثبت.
وضاح واسطى که به کنیهاش مشهور است، مورد اعتماد و اطمینان است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 580، رقم: 7407، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس.
---------------------
ابوبلج الفزاری :
ذهبى در باره او مىگوید:
أبو بلج الفزاری یحیى بن سلیم أو بن أبی سلیم عن أبیه وعمرو بن میمون الأودی وعنه شعبة وهشیم وثقه بن معین والدارقطنی وقال أبو حاتم لا بأس به.
ابوبلج فزاری، از پدرش و عمرو بن میمون روایت نقل کرده و شبعه و هیثم از او نقل کردهاند. ابن معین او را توثیق کرده و دارقطنى و ابوحاتم گفتهاند که مشکلى ندارد.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (748هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج 2، ص 414، رقم: 6550، تحقیق
محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.
---------------------
عمرو بن میمیون :
ابن حجر در باره او مىگوید:
عمرو بن میمون الأودی أبو عبد الله ویقال أبو یحیى مخضرم مشهور ثقة عابد.
عمرو بن میمون إودی مشهور، مورد اعتماد و عابد بود.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 427، رقم: 5122، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دارالرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.علی بن عابس.
البته ابن کثیر دمشقى سلفى در البدایة والنهایة مىنویسد:
وقد حکى ابن جریر عن بعضهم أن رسول الله سبق الصدیق فی الذهاب إلى غار ثور وأمر علیا أن یدله على مسیره لیلحقه فلحقه فی أثناء الطریق.
ابن جریر از برخى نقل کرده است که رسول خدا پیش از ابوبکر به طرف غار ثور رفت و به على علیه السلام دستور داد که ابوبکر را از مسیر او آگاه کند تا به او ملحق شود. پس ابوبکر در بین راه به رسول خدا ملحق شد.
یعنی اصل مطلب را نقل کرده؛ ولی با اضافه این نکته که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به امیر مومنان دستور دادند که ابوبکر را به نزد ایشان راهنمایی کند !
البته اینکه این مطلب در کدام قسمت روایت آمده است ، را بیان نمیکند . همچنین چون این روایت مضر به اعتقادات اهل سنت است و از جهت سندی نیز اشکالی ندارد ، با دستپاچگى تلاش مىکند که آن را خلاف مشهور جلوه دهد:
وهذا غریب جدا وخلاف المشهور من أنهما خرجا معا.
این روایت بسیار غریب و بر خلاف روایت مشهور است که آندو باهم از مکه خارج شدند.
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (774هـ)، البدایة والنهایة، ج 3، ص 179، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.