شیعه برحق است

برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس این سایت و آدرس مطالب را به شیعیان و اهل سنتی که می شناسید بفرستید

شیعه برحق است

برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس این سایت و آدرس مطالب را به شیعیان و اهل سنتی که می شناسید بفرستید

شیعه برحق است

برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس وبلاگ و آدرس ‌های پست‌ها را به شیعیان و اهل‌سنتی که می‌شناسید بفرستید

پربازدیدترین مطالب

طبق روایات اهل سنت ؛ پیامبر (ص) از عمر بن خطاب می ترسید!

(اثبات از کتب اهل سنت)

# این درحالی است که خداوند در قرآن (احزاب/39) می گوید که پیامبر (ص) از هیچ کسی جز خدا نمی ترسد.


این قضیه را احمد بن حنبل در فضائل الصحابه با سند معتبر این‌گونه آورده است:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطِیعِیُّ، قثنا مُوسَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبُو عِیسَى الْمَسْرُوقِیُّ، قثنا أَبُو أُسَامَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ: حَدَّثَنِی یَحْیَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: لا أَزَالُ هَائِبَةً لِعُمَرَ بَعْدَ مَا رَأَیْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم صَنَعْتُ حَرِیرَةً وَعِنْدِی سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ جَالِسَةٌ، فَقُلْتُ لَهَا: کُلِی، فَقَالَتْ: لا أَشْتَهِی وَلا آکُلُ، فَقُلْتُ: لَتَأْکُلِنَّ أَوْ لأَلْطَخَنَّ وَجْهَکِ، فَلَطَخْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِکَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَهُوَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا، فَأَخَذْتُ مِنْهَا فَلَطَخْتُ وَجْهِی، وَرَسُولُ اللَّهِ یَضْحَکُ، إِذْ سَمِعْنَا صَوْتًا جَاءَنَا یُنَادِی: یَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: " قَوْمًا فَاغْسِلا وُجُوهَکُمَا، فَإِنَّ عُمَرَ دَاخِلٌ "، فَقَالَ عُمَرُ: السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ، أَأَدْخُلُ؟ فَقَالَ: " ادْخُلِ ادْخُلْ ".

عایشه مى‌گوید:‌ همواره از عمر بن خطاب مى‌ترسیدم بعد از این‌که ترس رسول خدا صلى الله علیه وسلم را از او دیدم. حریره درست کردم و نزد من سوده بنت زمعه (همسر دیگر رسول خدا)‌ نشسته بود به او گفتم: از آن بخور. او گفت: اشتها ندارم و نمى‌خورم . به او گفتم: از این غذا تناول کن یا آن را به صورتت مى‌مالم. پس غذا را به صورت او مالیدم. پیامبر در حالى‌که میان من و او نشسته بود خندید و از این غذ گرفتم به صورت خودم هم مالیدم و رسول خدا همچنان مى‌خندید. در این هنگام صداى شنیدیم که مى‌گفت:‌ اى عبد الله بن عمر! رسول خدا فرمود:‌پا شوید صورتهایتان را بشویید؛ چرا که عمر وارد مى‌شود. عمر گفت: سلام بر تو اى رسول خدا و رحمت و برکات خدا بر تو باد. سلام برشما آیا وارد شوم؟ رسول خدا فرمود: وارد شو.

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، فضائل الصحابة،ج1، ص349، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.


ابو یعلى موصلى این روایت را با همان سند معتبر در کتاب «مسندش» این‌گونه گزارش کرده‌است:

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ یَحْیَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، أَنَّ عَائِشَةَ، قَالَتْ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه وسلم بِخَزِیرَةٍ قَدْ طَبَخْتُهَا لَهُ، فَقُلْتُ لِسَوْدَةَ وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم بَیْنِی وَبَیْنَهَا: کُلِی، فَأَبَتْ، فَقُلْتُ: لَتَأْکُلِنَّ، أَوْ لأُلَطِّخَنَّ وَجْهَکِ، فَأَبَتْ، فَوَضَعْتُ یَدِی فِی الْخَزِیرَةِ، فَطَلَیْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِکَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم فَوَضَعَ بِیَدِهِ لَهَا، وَقَالَ لَهَا: " الْطَخِی وَجْهَهَا "، فَضَحِکَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم لَهَا، فَمَرَّ عُمَرُ، فَقَالَ: یَا عَبْدَ اللَّهِ ! یَا عَبْدَ اللَّهِ ! فَظَنَّ أَنَّهُ سَیَدْخُلُ، فَقَالَ: قُومَا فَاغْسِلا وُجُوهَکُمَا "، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَیْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم.

عایشه مى‌گوید: من غذایى را پخته و خدمت پیامبر خدا صلى الله علیه وآله آوردم. به سوده (همسر دیگر آن حضرت) که رسول خدا میان من و او فاصله شده بود نیز تعارف کردم. سوده از خوردن غذایى که من پخته بودم خوددارى کرد به او گفتم:‌ از این غذا تناول کن یا آن را به صورتت مى‌مالم. او دوباره خود دارى کرد. من دست در میان غذا بردم و به صورت او مالیدم. پیامبر از این مسأله خندید و به سوده دستور داد که او نیز همین کار را با من انجام دهد.
در همین زمان عمر بن خطاب از کنار منزل رسول خدا صلى الله علیه وآله عبور کرد و گفت: اى عبد الله اى عبد الله! رسول خدا گمان کرد که او وارد خانه مى‌شود. رسول خدا به آن دو فرمود:‌ پا شوید صورت هاى تان را بشویید. عایشه مى‌گوید: از روزى که دیدم رسول خدا از قیافه و هیبت عمر بن خطاب ترسید، همیشه از عمر مى‌ترسیدم .

أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفاى307 هـ)، مسند أبی یعلی، ج7، ص449، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.


در منابع روایى دیگر اهل سنت،‌ پایان روایت با کلمات «ایاه» و یا «منه» ختم شده و صریح در این است که عایشه بعد از این‌که رسول خدا صلى الله علیه وآله از عمر بن خطاب ترسیده، دائماً مى‌ترسیده‌است:

فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَیْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم ایاه.

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج44، ص90، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.

جامع الاحادیث السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج13، ص302، و ج18، ص74، طبق برنامه الجامع الکبیر.

الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفاى975هـ)، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج12، ص265، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.


هشام بن عمار سلمى روایت را با همان سند نقل کرده اما طبق گزارش او سخن عایشه هم در ابتداى روایت و هم در انتهاى آن تکرار شده است:

ثنا سعید ثنا محمد بن عمرو عن یحیى بن عبد الرحمن قال قالت عائشة لا أزال لعمر هائبة بعد الذی رأیت من رسول الله صلى الله علیه وسلم قالت صنعت حریرة فجئت بها رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو جالس بینی وبین سودة فقلت لها کلی قالت ما أنا بذائقتها قلت والله لتأکلن أو لألطخن بها وجهک فجعل رسول الله صلى الله علیه وسلم یضحک ثم خفض برکبته لها یستقید منی فأخذت من الصفحة شیئا فمسحت بوجهی فجعل رسول الله صلى الله علیه وسلم یضحک فسمعنا صوت عمر أتانا من قباء وهو یقول یا عبد الله بن عمر قالت فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم قوما فاغسلا عن وجوهکما فإن عمر داخل قال السلام علیکم أیها النبی ورحمة الله وبرکاته أدخل فقیل ادخل قالت عائشة فلا أزال لعمر هائبة بعد الذی رأیت من رسول الله صلى الله علیه وسلم.

السلمی، هشام بن عمار بن نصیر بن میسرة بن أبان (متوفای246هـ)، حدیث هشام بن عمار، ج1، ص246، تحقیق: د. عبد الله بن وکیل الشیخ، دار النشر: دار اشبیلیا - السعودیة ، الطبعة: الأولى1419هـ - 1999م


------------

 اعتبار روایت از نظر سند :

روایت فوق از نظر سند در نزد علماى اهل سنت معتبر است. در اینجا به متن تصحیح سندى آنها اشاره مى‌کنیم:

ابوبکر هیثمى در کتاب «مجمع الزوائد ومنبع الفوائد» سند روایت را حسن دانسته و بعد از نقل روایت مى‌نویسد:

.... قالت عائشة فما زلت أهاب عمر لهیبة رسول الله صلى الله علیه وسلم.

 رواه أبو یعلی ورجاله رجال الصحیح خلا محمد بن عمرو بن علقمة وحدیثه حسن.

این روایت را ابو یعلى نقل کرده و رجالش صحیح رجال صحیح هستند جز محمد بن عمرو بن علقمه و روایت او حسن است.

الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفاى807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج4، ص316، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.

------------

صالحى شامى نیز در کتاب «سبل الهدى والرشاد فى سیرة خیر العباد»، روى تصحیح سندى هیثمى تأکید کرده و در همان ابتدا خیال همه را از جهت سندى راحت کرده‌ است:

وروى ابن عساکر، وأبو یعلى، برجال الصحیح، غیر محمد بن عمرو بن علقمة، قال الهیثمی: وحدیثه حسن عن عائشة رضی الله تعالى عنها قالت : أتیت رسول الله صلى الله علیه وسلم بحریرة قد طبختها ، فقلت لسودة، والنبی صلى الله علیه وسلم بینی وبینها: کلی، فأبت أن تأکل، فقلت: لتأکلین أو لألطخن وجهک، فأبت فوضعت یدی فیها، فلطختها، وطلیت وجهها فوضع فخذه لها وقال لها: (لطخی وجهها) فلطخت وجهی، فضحک رسول الله صلى الله علیه وسلم فمر عمر رضی الله تعالى عنه فقال: یا عبد الله، فظن رسول الله صلى الله علیه وسلم أنه سیدخل، فقال: (قوما، فاغسلا وجوهکما)، فما زلت أهاب عمر لهیبة رسول الله صلى الله علیه وسلم منه.

الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج7، ص114،‌ تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

------------

ایشان در جاى دیگر از همان کتابش دوباره به حسن بودن سند روایت تأکید مى‌نماید و مى‌نویسد:

وروى النسائی وأبو بکر الشافعی وأبو یعلى وسنده حسن عن عائشة - رضی الله تعالى عنها - قالت : زارتنا سودة یوما ، فجلس رسول الله صلى الله علیه وسلم بینی وبینها فأتیت بحریرة فقلت لها : کلی ، فأبت ، فقلت لتأکلین وإلا لطخت وجهک ، فأبت ، فأخذت من القصعة شیئا ، فلطخت به وجهها فضحک رسول الله صلى الله علیه وسلم ورفع رجله من حجرها ، وقال الطخی وجهها فأخذت شیئا من القصعة فلطخت به وجهی ، ورسول الله صلى الله علیه وسلم یضحک فمر عمر فنادى ، یا عبد الله یا عبد الله فظن النبی صلى الله علیه وسلم أنه سیدخل فقال: قوما فاغسلا وجوهکما قالت عائشة : فما زلت أهاب عمر لهیبة رسول الله صلى الله علیه وسلم.

نسائى،‌ ابوبکر شافعى و ابو یعلى روایت را با سند حسن از عایشه نقل کرده است که عایشه مى‌گوید: ....

الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج9، ص70،‌ تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

------------

با توجه به متن سخنان فوق، این روایت حسن و در نهایت معتبر است.


دلالت روایت:

از نظر دلالى نیز این روایت صریح در این است‌که رسول خدا صلى الله علیه وآله از عمر بن خطاب مى‌ترسیده به گونه‌اى ترس آن حضرت باعث سلب امنیت خاطر عایشه وترس او از ناحیه عمر شده‌است.

همانطورى‌که در ابتدا اشاره کردیم،‌ خشونت در عمر یک صفت ذاتى او است و نمونه‌هاى از بروز خشونت او قبل از اسلام در مورد آزار و اذیت تازه مسلمانان و بعد از اسلام در منابع اهل سنت وجود دارد.

روایات خشونت عمر بن خطاب در مقاله کامل سایت ولی عصر آورده شده و خوانندگان محترم مى‌توانند این روایات را به آدرس ذیل مطالعه فرمایند:

http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6347

------------

و روایتى که در صحیح مسلم از رسول خدا صلى الله علیه وآله در مورد خشونت عمر بن خطاب نقل شده قابل تأمل است:

... أُبَیَّ بن کَعْبٍ قال عَدْلٌ قال یا أَبَا الطُّفَیْلِ ما یقول هذا قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول ذلک یا بن الْخَطَّابِ فلا تَکُونَنَّ عَذَابًا على أَصْحَابِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم.

ابى بن کعب مى‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله به عمر بن خطاب فرمود: تو بر اصحاب من مایه عذاب نباش.

النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحیح مسلم، ج3، ص1696، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

با در نظر داشت سخن عایشه، نکته قابل و مورد توجه این است‌که اگر عمر بن خطاب در مورد دیگر مسلمانان این‌گونه خشن بوده قابل توجیه است؛ اما سؤال این است که ترس رسول خدا صلى الله علیه وآله از او که مستفاد این روایت حسن است، چگونه قابل توجیه خواهد بود؟


خدا در قرآن می فرماید : پیامبران از کسی جز خدا نمی ترسند

حال چگونه ممکن است که رسول خدا صلى الله علیه وآله از عمر ترسیده باشد در حالى‌که خداوند متعال مى‌فرماید که تنها باید از او ترسید؛‌ چنانچه در آیه ذیل آمده است:

الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَکَفى‏ بِاللَّهِ حَسیبا. (الأحزاب/39)

کسانى که پیام هاى خدا را می ‏رسانند و از او می ‏ترسند و از هیچ کس جز او نمی ‏ترسند، خدا براى حساب‏ کردن اعمالشان کافى است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">