جواب های کوبنده به شبهه وهابیون و اهل سنت به نامه 6 نهج البلاغه
شبهه وهابیون و اهل سنت :
اهل سنت و وهابیون با استناد به نامه 6 نهج البلاغه می گویند ، امام علی (ع) آنجا که فرمودند إِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ ، اشاره کردند به اجماع مردم بر خلافت خلفای ثلاثه به ویژه ابوبکر و در ادامه هم به مشروعیت شوری اشاره کردند و این یعنی اثبات خلافت خلفای ثلاثه و بطلان خلافت الهی!!!
======
متن نامه ششم نهج البلاغه:
حضرت امیر علیه السلام در نامه ششم نهج البلاغه، به معاویه می نویسد:
إِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ عَلَى مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَ لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ وَإِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَوَلاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى.
همانا کسانى با من، بیعت کردهاند که با ابوبکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت نمودند، پس آنکه در بیعت حضور داشت نمىتواند خلیفه اى دیگر برگزیند، و آنکه غایب است نمى تواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شوراى مسلمین، از آنِ مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسى گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است.
پاسخ های کوبنده شیعیان :
اولا : این نامه هیچ سندی در کتب شیعه ندارد ؛ بنابراین برای شیعه حجت نیست و اهل سنت نمی توانند از این نامه بر ضد شیعه استدلال کنند.
«مرحوم سید رضی» این نامه از «کتب اهل سنت» نقل نموده که آن جا هم سندش ضعیف است و نیز ناقص نقل نموده که با مراجعه به نامه ی کامل جواب اهل سنت داده می شود.
بعضی از خطبه های نهج البلاغه از کتب اهل سنت هستند. این نامه هم سندش از کتب اهل سنت می باشد.
بنابراین اهل سنت نمی توانند از این نامه بر ضد شیعه استدلال کنند.
دوما : هر وقت شیعه ها از کتب اهل سنت روایت می آورند ابتدا اثبات می کنند روایت سند دارد و سند آن صحیح است.
پس سنی ها هم باید هر وقت می خواهند به روایات شیعه استدلال کنند ابتدا باید ثابت کنند روایت سند دارد و سند آن صحیح است.
سوما : حتی همین نامه بدون سند هم دردی از اهل سنت دوا نمی کند چون امام علی با فرض مقبولیات طرف مقابل جواب داده.
چون معاویه اعتقاد داشت که خلیفه باید با شورا تایین شود و به همین خاطر امام علی (ع) اینگونه جواب داده و گفته کسانی که با 2 خلیفه قبلی بیعت کردن با من هم بیعت کردن تا معاویه دیگر هیچ بهانه ای برای عدم پذیرش خلافت علی (ع) نداشته باشد.
به عبارت دیگر، حضرت علی علیه السلام به معاویه که از طرف عمر و عثمان استاندار و حاکم شام بود، و آن دو را خلیفه مشروع می دانست، خطاب کرده و می فرماید: اگر از نظر تو معیار مشروعیت خلافت آنان، اجتماع مهاجرین و انصار بود، همان معیار در خلافت من نیز وجود دارد.
در واقع امام علی (ع) به شورا اعتقادی ندارد اما از جدال احسن استفاده کرده است تا معاویه را قانع کند ، چون طرف مقابلش یعنی معاویه معتقد به شورا بوده است.
همانگونه که در قرآن آمده است حضرت ابراهیم برای راضی کردن بت پرستان و ستاره پرستان از این روش استفاده کرده است.
# روش «جدال احسن» در قرآن برای دعوت به سمت خداوند ذکر گردیده : { وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ} (نحل،125) .
«جدال احسن» یعنی : دلیلى که صرفا براى منصرف نمودن دشمن از آنچه که بر سر آن نزاع مى کند بکار برود، جدال عبارت است اینکه آنچه را که خصم خودش به تنهایى و یا او و همه مردم قبول دارند بگیریم و با همان ادعایش را رد کنیم.
این روش هم به پیامبر (ص) سفارش شده و هم پیامبران قبلی از این روش استفاده می کردند. مثلاً:
# بعد از آنکه بت ها توسط حضرت ابراهیم (ع) در هم شکسته شد ، با توجه به سابقه او در مبارزه با شرک و بت پرستی، انگشت اتهام به سو او نشانه رفت و گفتند: آیا تو این کار را با خدایان ما انجام دادی؟ ابراهیم (ع) جواب داد:{ بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُ َْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ}(انبیاء،63) بت بزرگ این کار را انجام داده، اگر خدایانتان توان سخن گفتن را دارند، ماجرا را از خود آنان بپرسید. بت پرستان با شنیدن این سخن ناگهان غافلگیر شده و پاسخی منطقی برای ابراهیم(ع) نیافتند.
# نمونه دیگر که این روش جدال احسن بیشتر نمایان است در داستان حضرت ابراهیم(ع) و ستارگان ، ماه و خورشید است که در سوره انعام آیات 78-76 آمده است که در ابتداء در بین ستارگان پرستان و ماه پرستان و خورشید پرستان ، حضرت ابراهیم(ع) فرمودند{ هذا رَبِّی} این ستارهها و ماه وخورشید رب و پروردگار من هستند، ودر مرحله بعدی موقعی که هر یک افول و غروب می کردند، از آنها بیزاری نموده و مبنای خود را ثابت می کردند.
# امام علی (ع) هم در این نامه از همین روش جدال احسن استفاده می کنند. امام (ع) از آنجایی که می خواهند برای معاویه که استاندار خلفا در شام بوده و همین طور مردمی که با روشی که خلفا بیعت کرده اند محاجه کنند از همان چیزی که آنها قبول دارند استفاده می کنند: اگر از نظر تو معاویه معیار مشروعیت خلافت آنان، اجتماع مهاجرین و انصار بود، همان معیار در خلافت من نیز وجود دارد. که حضرت باور اصلی خود را در جاهای دیگر مثل خطبه2و 3 ونامه 28 و63 به مردم مصر و در جاهای دیگر به روشنی بیان کرده اند .
چهارما : از آنجا که قصد مؤلف نهج البلاغه، نقل بخشهاى بلیغ سخنان حضرت بوده؛ از این رو، بخشى از این نامه را نقل نکرده و دیگر مؤلفان؛ همانند نصر بن مزاحم و ابن قتیبه دینورى این نامه را به صورت مبسوط نقل کردهاند و نکاتى در نقل آنان هست که نشاندهنده حقیقت یاد شده و روش جدالی حضرت امیر (ع) است.
در آغاز نامه آمده است:
فإنّ بیعتی بالمدینة لزمتک و أنت بالشام.
همانگونه که بیعت با ابوبکر و عمر در مدینه بود و تو در شام به آن ملتزم شدى، باید بیعت مرا هم بپذیری.
المنقری، نصر بن مزاحم بن سیار (متوفای212هـ) وقعة صفین، ج 1، ص 29؛ تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ناشر: مؤسسة العربیّة الحدیثة ـ بیروت؛
الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 80، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م؛
الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: 328هـ)، العقد الفرید، ج 4، ص 309، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م؛
إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 3، ص 47، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م؛
الکوفی، أبی محمد احمد بن أعثم (متوفای 314هـ) کتاب الفتوح، ج 2 ص 494، تحقیق: علی شیری ( ماجستر فی التاریخ الإسلامی )، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة: الأولى، 1411 هـ؛
ابن سعد الخیر، علی بن إبراهیم (متوفاى571هـ)، القرط على الکامل، ج 1، ص 112؛
ابن عساکر الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 59، ص 128، تحقیق محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت – 1995 م.
=========
این فرمایش حضرت، در برابر استدلال سخیف معاویه است که دلیل تسلیم نشدن خویش در برابر حضرت را، سرپیچى مردم شام از بیعت با حضرت عنوان کرده بود:
وأما قولک أنّ بیعتی لم تصحّ لأنّ أهل الشام لم یدخلوا فیها کیف وإنّما هی بیعة واحدة، تلزم الحاضر والغائب، لا یثنى فیها النظر، ولا یستانف فیها.
اما گفتار تو که به خاطر بیعت نکردن اهل شام، خلافت مرا زیر سؤال بردى، سخنى بى اساس و سخیف است؛ زیرا بیعتى که با خلیفه مسلمین در مرکز حکومت اسلامى انجام می گیرد، رعایت آن بر تمام حاضران و غائبان لازم است و کسى حق ندارد در آن تجدید نظر کند و یا بیعتى جدید را از سر گیرد.
إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 14، ص 24، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
پنجما :
«بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ» دلالت نمیکند که بر خلفای پیشین اجماع صورت گرفته است زیرا بیعت کنندگان با ابوبکر و عمر و عثمان زیر مجموعه ای است از بیعت کنندگان با امام علی علیه السلام و حتی می تواند یک نفر هم باشد!
چون افراد بسیار کمی با ابوبکر و عمر بیعت کردند.
اما اکثریت مردم با حضرت علی (ع) بیعت کرده اند که آن تعداد کمی که با ابوبکر و عمر بیعت کرده اند را هم شامل می شود.
ششما :
لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا.
پس اگر مهاجرین و انصار امامت کسى را پذیرفته و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است.
# آقایان وهابی و اهل سنت نمى توانند به این فراز از سخن حضرت امیر علیه السلام براى اثبات حقانیت خلافت خلفا استدلال نمایند؛ زیرا:
# اولا : طرف سخن علی (علیه السلام) معاویه است که می خواهد با عدم شرکت خود و دیگر طلقاء، بیعت حضرت را زیر سؤال ببرد حضرت در این نامه مى فرماید: وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ.
روش محاجه این گونه است: اگر بر فرض، انتخاب خلیفه بر اساس شورا هم باشد، شورا حق مسلم مهاجرین و انصار است و تو معاویه که نه از انصارى است و نه از مهاجرین؛ بلکه در سال فتح مکه ودر زیر سایه شمشیر آن هم به ظاهر اسلام آوردى.
# دوما: در برخى از نسخههاى نهج البلاغه بجاى جمله «کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا»؛ عبارت «کَانَ ذَلِکَ رِضًا» بدون ذکر کلمه «لِلَّهِ» آمده است.
( رجوع شود به نهج البلاغة چاپ: مصر، قاهره)
یعنى اگر مهاجرین و انصار کسى را براى خلافت برگزیدند، دلیل بر رضایت آنان بر این انتخاب مى باشد و این بیعت با زور و شمشیر صورت نگرفته است.
# ثانیاً: بر فرض این که کلمه «للّه» نیز در خطبه وجود داشته باشد، معنایش این است که انتخاب با مشارکت همه مهاجران و انصار از جمله حضرت علی، صدیقه طاهره، حسن و حسین علیهم السلام صورت گرفته باشد و فردى را به امامت و رهبرى برگزینند، که در این صورت دلیل بر رضایت خداوند خواهد بود؛ ولى به شهادت تاریخ و گواهى اسناد، اصلاً اجماع مهاجرین و نصار در هیچ انتخابی از خلفا صورت نگرفته است که در جای خود باید بحث شود مثل عدم پرداختن زکات توسط عده ای به ابوبکر که او را خلیفه رسول خدا(ص) نمیدانستند.
علاوه اینکه علی (ع) که جز مهاجرین است در ابتدای خلافت ابوبکر بیعت نکردند از قطعیات است که در کتب اهل سنت با آن همه تلاشی که در حذف مستنداتی که بر علیه شان است، داشتند؛ هنوز هم مطالبی یافت می شود.
در موارد پایین ، گوشه ای از روایات متعددی اهل سنت و شیعه را خواهید دید که امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) و بسیاری از بنی هاشم با ابوبکر بیعت نکردن.
هفتما :
بیعت نکردن امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) با خلفا در روایات متعدد اهل سنت
اگر امام علی (علیه السلام) بیعت با خلفاى سه گانه را دلیل بر مشروعیت خلافت آنان مىدانست، چرا خودش از بیعت کردن با آنان امتناع کرد؟
این که امام علی (علیه السلام) با آنان بیعت نکرده است، از قطعیات تاریخ است که حتى در صحیحترین کتابهاى اهل سنت نیز به آن اعتراف شده است.
======
محمد بن اسماعیل بخارى مىنویسد:
وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی (ص) سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها وکان لِعَلِیٍّ من الناس وَجْهٌ حَیَاةَ فَاطِمَةَ فلما تُوُفِّیَتْ اسْتَنْکَرَ عَلِیٌّ وُجُوهَ الناس فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أبی بَکْرٍ وَمُبَایَعَتَهُ ولم یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الْأَشْهُرَ....
فاطمه زهرا [ سلام الله علیها ] پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم شش ماه زنده بود، هنگامى که از دنیا رفت، شوهرش او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد و خود بر او نماز خواند. وتا زما نى که فاطمه زنده بود، علی [ علیه السلام] در میان مردم احترام داشت؛ اما هنگامى که فاطمه از دنیا رفت، مردم از او روى گرداندند، و این جا بود که علی با ابوبکر مصالحه و بیعت کرد. علی علیه السلام در این شش ماه که فاطمه زنده بود، با ابوبکر بیعت نکرد.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح3998، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
طبق روایت صحیح بخاری ؛ حضرت زهرا هرگز با ابوبکر بیعت نکرد و امام علی (ع) هم حداقل تا 6 ماه با ابوبکر بیعت نکرد. (البته ما شیعیان اعتقاد داریم امام علی (ع) هرگز با ابوبکر بیعت نکرد.) همین خود بزرگترین دلیل بر عدم اعتقاد امام علی (ع) بر شورا است.
اگر حضرت علی (ع) بر شورا اعتقاد داشت بلافاصله بعد از انتخاب ابوبکر توسط شورا ، با او بیعت می کرد.
======
البته توجه به این نکته ضرورى است که بیعت علی علیه السلام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) از روى میل و اختیار نبوده؛ بلکه با زور و اجبار بوده است؛ چنانچه خود حضرت در نهج البلاغه نامه 28 که به معاویه می نویسند، مىفرمایند:
إنّی کنت أقاد کما یقاد الجمل المخشوش حتى أبایع.
مرا از خانهام کشان کشان به مسجد بردند تا بیعت کنم؛ همانگونه که شتر را مهار مىزنند و هر گونه گریز و اختیار را از او مىگیرند.
نهج البلاغه / نامه 28
======
جالب این است که به زور از امام علی بیعت گرفتن.
فقالوا له: بایع. فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟! قالوا: إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک! قال: إذا تقتلون عبد الله وأخا رسوله. وأبو بکر ساکت لا یتکلم.
هنگامى که امیرمؤمنان علیه السلام وارد مسجد شد، گفتند با ابوبکر بیعت کن. حضرت فرمود: اگر من بیعت نکنم، چه مىشود؟ گفتند: قسم به خدایى که شریک ندارد، گردنت را مىزنیم. حضرت فرمود: در این هنگام بنده خدا و برادر پیامبر را کشتهاید. ابوبکر ساکت شد و چیزى نگفت.
الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 16، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م.
======
فروی عن عدی بن حاتم أنه قال: والله، ما رحمت أحدا قط رحمتی علی بن أبی طالب علیه السلام حین اتى به ملببا بثوبه یقودونه إلى أبی بکر وقالوا: بایع، قال: فإن لم أفعل؟ قالوا: نضرب الذی فیه عیناک، قال: فرفع رأسه إلى السماء، وقال: اللهم إنی اشهدک أنهم أتوا أن یقتلونی فإنى عبد الله وأخو رسول الله، فقالوا له: مد یدک فبایع فأبى علیهم فمدوا یده کرها، فقبض على أنامله فراموا بأجمعهم فتحها فلم یقدروا، فمسح علیها أبو بکر وهی مضمومة....
و از آن هم جالب تر این که در اثبات الوصیه مسعودى آمده است که امیرمؤمنان علیه السلام را کشان کشان نزد ابوبکر بردند و گفتند: باید بیعت کنی. علی علیه السلام دستش را محکم بسته بود و باز نمىشد. جمعیت حاضر کوشیدند تا دست آن حضرت را باز کنند نتوانستند. ابوبکر خودش جلو آمد و دست خود را روى دست امیرمؤمنان علیه السلام کشید.
المسعودی، أبو الحسن على بن الحسین بن على (متوفای346هـ)، إثبات الوصیة، ص146.
=======
از عدى بن حاتم نقل است که گفت: سوگند به خدا! هرگز دلم براى کسى نسوخت ؛ مگر آن روزى که علی علیه السلام را در حالى که لباسش را روى سرش کشیده بودند، او را نزد ابوبکر آوردند و گفتند: با ابوبکر بیعت کن. گفت اگر بیعت نکنم؟! گفتند: سرت را از بدن قطع مىکنیم. علی سرش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو را شاهد مىگیرم که اینان تصمیم بر قتل من داردند در حالى که من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم.
به علی گفتند: دستت را بیاور و بیعت کن، علی اعتنا نکرد، دستش را به زور جلو آورند، مشتش را گره کرد، حاضران نتوانستند دستش را باز کنند، به ناچار ابوبکر دستش را روى دست گره شده علی (علیه السلام) کشید.
المسعودی، أبو الحسن على بن الحسین بن على (متوفای346هـ)، إثبات الوصیة، ص146.
هشتما :
حتی اگه فرض کنیم خلیفه باید با اجماع مردم انتخاب شود ، باز هم خلافت ابوبکر و عمر و عثمان باطل است چون هیچکدمشان با اجماع مردم انتخاب نشدن.
# طبق روایات صحیح اهل سنت ؛ بیعت ابوبکر با زور و اجبار بوده است و مردم از جمله حضرت علی (ع) و طلحه و زبیر و ... شدیدا با خلافت ابوبکر مخالف بودند.
ایـنـجـا را کلیک کنید تا روایات متعددی از کتب اهل سنت در این زمینه مشاهده کنین.
# عمر هم که فقط توسط ابوبکر انتخاب شد و هیچ اجماعی در کار نبود.
# عثمان هم که توسط شورای 6 نفره ای که عمر معرفی کرد ، انتخاب شد ! که تازه از اون 6 نفر ، فقط 3 نفر به عثمان رای دادن که یکی از آرا متعلق به خود عثمان بوده که به خودش داده! یعنی در اصل فقط 2 نفر به عثمان رای دادن! آیا رای 2 نفر میشه اجماع مردم؟؟؟!!!!!!
فــیـــلــم
مناظره استاد ابوالقاسمی با یک سنی درباره نامه 6 نهج البلاغه
برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.