7. احمد بن یحیى بلاذرى (متوفاى279هـ)
8. ابو الفرج ابن جوزى (متوفاى597هـ)
9. محیى الدین نووى (متوفای676هـ)
10. مجیر الدین العلیمى (متوفای927هـ)
11. ابن سمعون بغدادى (متوفای378هـ)
12 . ابوهلال عسکرى (متوفاى395هـ)
13. مقدسى حنبلى (متوفاى620هـ)
14 . عماد الدین أبو الفداء (متوفای732هـ)
15. زین الدین ابن الوردى (متوفای749هـ)
16. دمیرى شافعى (متوفای808هـ)
17. احمد بن عبد الله قشقلندى (متوفاى821هـ)
18 . بدر الدین عینى (متوفاى855هـ)
19 . محمد امیر صنعانى (متوفاى852هـ)
20. محمد بن عبد الباقى زرقانى (متوفاى1122هـ)
21. زین الدین حسینی عراقی (متوفای 806هـ)
اعتراف علمای اهل سنت در بدعت تراویح
هرچند که همین دو روایت که در معتبر ترین کتاب آنها آمده، براى اثبات این مطلب کفایت مىکند؛ اما از آنجائى که ممکن است برخى دلالت روایت را نپذیرند و آن را توجیه کنند، ما اعترافات و تصریح سخنان بزرگان اهل سنت را از قرنهاى مختلف در این باره نقل مىکنیم تا هیچ بهانهاى باقى نماند:
1. ابن کثیر دمشقی (متوفای774هـ)
ابن کثیر دمشقى نیز بدعت تروایح را یکى از نوآورىها و شاهکارهاى عمر مىداند:
وأول من کتب التاریخ وجمع الناس على التراویح وأول من عس بالمدینة .
نخستین کسى که تاریخ را ابداع کرد و مردم براى خواندن نماز تراویح جمع کرد، عمر بود.
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص133، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
2 . جلال الدین سیوطى (متوفاى911هـ)
جلال الدین سیوطی، تاریخ نویس، تفسیر پرداز، محدث، ادیب و لغت شناس پرآوازه اهل سنت در کتاب معتبر «تاریخ الخلفا» در این باره شعر جالبى سروده و در این شعر بدعت تراویح را یکى از شاهکارهاى برجسته عمر بن الخطاب نام مىبرد:
وقد عمل بعض الأقدمین أرجوزة فی اسماء الخلفاء ووفیاتهم انتهى فیها لى ایام المعتمد وقد عملت قصیدة أحسن منها ورأیت ان أختم بها هذا الکتاب وهى هذه:
وقام من بعده الفاروق ثمت فى
عشرین بعد ثلاث غیبوا عمرا
...
سن التراویح والتاریخ وافتتح الفتوح
جما وزاد الحد من سکرا
برخى از گذشتگان رجزهایى در باره نام و تاریخ وفات خلفا تا زمان معتمد (عباسی) سرودهاند؛ اما من قصیده بهترى سرودهام که (بهتر) دیدم که این کتاب (تاریخ الخلفا) را با آن پایان دهم. و آن قصیده این است:
... پس از او (ابوبکر) فاروق آمد که در سال بیست و سه از دنیا رفت ... او کسى است که براى نخستین بار نماز تروایح و تاریخ را بنا نهاد، دست به کشورگشائى زد و حدّ مست شدن را افزایش داد...
السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، تاریخ الخلفاء، ج1، ص517، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ - 1952م.
و در جاى دیگر از همین کتاب ضمن شمردن نوآورىهاى خلیفه مىنویسد:
وأول من سن قیام شهر رمضان.
تاریخ الخلفاء، ج1، ص136.
و در کتاب «الوسائل فى معرفة الأوائل» که در آن بسیارى از نوآورىهاى تاریخ را جمعآورى کرده است، بدعت تراویح و خواندن به جماعت آن را یکى از نوآورىها و افتخارات خلیفه دوم نام مىبرد:
اول من سن التراویح عمر بن الخطاب سنة اربع عشرة اخرجه البیهقی عن عروة.
نخستین کسى که نماز تراویح را مرسوم کرد، عمر بن خطاب در سال چهاردهم هجرى بود، این مطلب را بیهقى از عروة نقل کرده است.
و در صفحه بعد همین مطلب را این گونه تکرار مىکند:
اول من جمع الناس على الصلاة فی رمضان عمر بن الخطاب جمعهم على أبی بن کعب رضی الله عنه.
نخستین کسى که مردم براى جماعت خواندن نماز (نافله) رمضان جمع کرد، عمر بن الخطاب بود که أبى بن کعب را امام جماعت آنها قرار داد.
3. ابن حجر عسقلانی (متوفای852هـ)
ابن حجر نیز در کتاب «سبل السلام» مینویسد:
عرفت ان عمر هو الذی جعلها جماعة علی معین وسماها بدعة.
شناختی که عمر همان کسی است که نماز تروایح را به جماعت قرار داد پس سر امام معین و او را بدعت خوب نامید.
سبل السلام شرح بلوغ المرام، ج2،ص 26
4. ابو حامد غزالى (متوفاى505هـ)
ابو حامد غزالى با تقسیم بندى بدعت به «حسنه» و «سیئة»، بدعت تراویح را بدعت حسنه عمر نامیده است:
فکم من محدث حسن کما قیل فی إقامة الجماعات فی التراویح إنها من محدثات عمر رضی الله عنه وأنها بدعة حسنة.
چه بسیار بدعتهایى که «حسن؛ پسندیده» است؛ چنانچه در باره به جماعت خواندن نماز تراویح گفتهاند که تراویح از نوآورىهاى عمر و بدعت پسندیدهاى بود.
الغزالی، محمد بن محمد ابوحامد (متوفاى505هـ، إحیاء علوم الدین، ج1، ص276، ناشر: دار االمعرفة – بیروت.
روشن است که این توجیه غزالى و برخى دیگر از بزرگان سنى ، هرگز قابل پذیرش نیست؛ چرا که بدعتگذارى در دین هرگز نمىتواند پسندیده و حسن باشد؛ بلکه رسول خدا صلى الله علیه وآله آن را گمراهى محض نامیده است؛ چنانچه مسلم نیشابورى در صحیح خود به نقل از جابر بن عبد الله انصارى از رسول خدا صلى الله علیه وآله مىنویسد:
وَخَیْرُ الْهُدَى هُدَى مُحَمَّدٍ وَشَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَکُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ.
و بدترین چیزها، تازه پیدا شدهاى آن است و هر بدعتى گمراهى است.
النیسابوری القشیری ، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج2، ص592، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
ابو اسحاق شاطبى از بزرگان قرن هشتم اهل سنت در رد تقسیم بندى بدعت به «حسنه» و «سیئه» مىنویسد:
فاعلموا رحمکم الله ان ما تقدم من الادلة حجة فی عموم الذم من اوجه احدها انها جاءت مطلقة عامة على کثرتها لم یقع فیها استثناء البته ولم یأت فیها مما یقتضی ان منها ما هو هدى ولا جاء فیها کل بدعة ضلالة الا کذا وکذا ولا شیء من هذه المعانی.
بدان: آن عده از دلائلى که گذشت، تمام بدعتها را مذمت میکنند و در تمام آنها حجت هستند؛ چرا که همه آنها به صورت مطلق آمدهاند و با این که زیاد هستند؛ اما در هیچ یک از آنها استثنائى نیامده و چیزى وارد نشده است که ثابت کند، یکى از بدعتها هدایت باشد و همچنین در هیچ یک از آنها نیامده است که هر بدعتى گمراهى است مگر فلان و فلان بدعت، و نیز هیچ جملهاى که این معنا را ثابت کند وارد نشده است .
الشاطبى الغرناطى ، أبو إسحاق إبراهیم بن موسى بن محمد اللخمى (متوفاى790هـ) ، الاعتصام ، ج1، ص141، ناشر : المکتبة التجاریة الکبرى – مصر.
5. محمد بن جریر طبرى (متوفای311هـ):
ابو جعفر طبرى، تاریخ نویس مشهور اهل سنت در این باره مىنویسد:
وهو أول من جمع الناس على إمام یصلى بهم التراویح فی شهر رمضان وکتب بذلک إلى البلدان وأمرهم به وذلک فیما حدثنی به الحارث قال حدثنا ابن سعد عن محمد بن عمر فی سنة أربع عشرة وجعل للناس قارئین قارئا یصلی بالرجال وقارئا یصلی بالنساء.
عمر، نخستین کسى بود که مردم را جمع کرد تا نماز تراویح را در ماه رمضان پشت سر یک نفر بخوانند، و به دیگر شهرهاى اسلامى نیز نوشت که همین کار را انجام دهند، این قضیه طبق روایتى که حارث از ابن سعد از محمد بن عمر نقل شده در سال چهاردهم اتفاق افتاده است، عمر دو امام جماعت یکى مخصوص مردان و یکى مخصوص زنان تعیین کرد.
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص570، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
6. محمد بن سعد زهرى (متوفاى230هـ)
محمد بن سعد زهرى در کتاب «الطبقات الکبرى» در باره نوآورىهاى عمر مىنویسد:
وهو أول من سن قیام شهر رمضان وجمع الناس على ذلک وکتب به إلى البلدان وذلک فی شهر رمضان سنة أربع عشرة وجعل للناس بالمدینة قارئین قارئا یصلی بالرجال وقارئا یصلی بالنساء .
او نخستین کسى بود که خواندن (نوافل) ماه رمضان را (به جماعت) بنیان نهاد و مردم را براى خواندن آن جمع کرد و به تمام شهرها نیز نوشت که همین کار را انجام دهند. این قضیه در ماه رمضان سال چهاردهم هجرى اتفاق اتفاد، در مدینه دو امام جماعت تعیین کرد، یکى براى مردان و یکى براى زنان .
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفاى230هـ)، الطبقات الکبرى، ج3، ص281، ناشر: دار صادر - بیروت.
7. احمد بن یحیى بلاذرى (متوفاى279هـ)
احمد بن یحیى بلاذرى در کتاب «انساب الأشراف» مىنویسد:
وأول من سن قیام شهر رمضان، وجمع الناس على ذلک، وکتب به إلى البلدان، وذلک فی شهر رمضان سنة أربع عشرة.
عمر، نخستین کسى بود که (به جماعت) خواندن نافله ماه رمضان را بنا نهاد، مردم را براى آن جمع کرد و به شهرهاى اسلامى نیز نوشت که آنان همین کار را انجام دهند، این قضیه در ماه رمضان سال چهاردهم هجرى اتفاق افتاد.
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج3، ص398، طبق برنامه الجامع الکبیر.
8. ابو الفرج ابن جوزى (متوفاى597هـ)
ابو الفرج ابن جوزى مفسر و مورخ مشهور اهل سنت، بعد از نقل روایت بخارى مىنویسد:
وقوله : نعمت البدعة . البدعة : فعل شیء لا على مثال تقدم ، فسماها بدعة لأنها لم تکن فی زمن رسول الله على تلک الصفة ، ولا فی زمن أبی بکر.
اما این گفته عمر «نعمت البدعة». بدعت انجام کارى است که پیش از آن کسى انجام نداده باشد؛ عمر آن را بدعت نامید؛ چرا که این قضیه در زمان رسول خدا (ص) و زمان ابوبکر با این ویژگى (به جماعت) نبوده است.
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفاى 597هـ)، کشف المشکل من حدیث الصحیحین ، ج1، ص116، تحقیق : علی حسین البواب ، ناشر : دار الوطن - الریاض - 1418هـ - 1997م.
9. محیى الدین نووى (متوفای676هـ)
محیى الدین نووی، شارح صحیح مسلم در کتاب معتبر «تهذیب الأسماء واللغات» مىنویسد:
وثبت فی صحیح البخاری وغیره أن عمر رضی الله عنه أول من جمع الناس لصلاة التراویح فجمعهم على أبی بن کعب رضی الله عنه وأجمع المسلمون فی زمنه وبعده على استحبابها .
در صحیح بخارى و دیگر کتابها ثبت شده است که عمر نخستین کسى بود که مردم براى خواندن نماز تراویح (به جماعت) جمع کرد و أبى بن کعب را امام آنها قرار داد، مسلمانان پس آن بر استحباب خواندن تراویح به جماعت اجماع کردند.
النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفای676هـ)، تهذیب الأسماء واللغات، ج 2، ص332، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1996م
10. مجیر الدین العلیمى (متوفای927هـ)
مجیر الدین علیمی، نیز در این باره مىنویسد:
وهو أول من جمع الناس لصلاة التراویح وأول من کتب التاریخ... .
عمر، نخستین کسى بود که مردم را براى خواندن نماز تراویج جمع کرد و نخستین کسى بود که تاریخ را ابداع کرد.
العلیمی الحنبلی ، مجیر الدین عبد الرحمن بن محمد بن عبد الرحمن بن محمد (متوفای927هـ) الأنس الجلیل بتاریخ القدس والخلیل ، ج 1، ص260، تحقیق : عدنان یونس عبد المجید نباتة ، ناشر : مکتبة دندیس - عمان - 1420هـ- 1999م .
11. ابن سمعون بغدادى (متوفای378هـ)
ابن سمعون بغدادى در کتاب «أمالى» مىنویسد:
وهو أول من جمع الناس على إمام واحد فی التراویح.
عمر، نخستین کسى بود که مردم را براى خواندن نماز تراویح، پشت سر یک امام جمع کرد.
ابن سمعون البغدادی ، أبو الحسین محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس (متوفاى387هـ)، أمالی ابن سمعون، ج 1، ص351، طبق برنامه الجامع الکبیر.
12 . ابوهلال عسکرى (متوفاى395هـ)
ابو هلال عسکرى در کتاب «الأوائل» خود مىنویسد:
وأول من اتخذه عمر.
أول من سن قیام شهر رمضان سنة أربع عشرة.
نخستین کارهائى که عمر انجام داد:
نخستین کسى که بجاى آوردن نماز (نافله) ماه رمضان را (به جماعت) بنانهاد، عمر بن الخطاب بود.
العسکری ، أبو هلال الحسن بن عبد الله بن سهل بن سعید بن یحیى بن مهران (متوفاى395هـ) الأوائل للعسکری ، ج1، ص398، طبق برنامه الجامع الکبیر.
13. مقدسى حنبلى (متوفاى620هـ)
و مقدسى حنبلی، فقیه نامدار حنابله که برترین و گستردهترین کتاب فقهى آنها نیز متعلق به اوست در باره نماز تراویح مىنویسد:
ونسبت التراویح إلى عمر بن الخطاب رضی الله عنه لأنه جمع الناس على أبی بن کعب فکان یصلیها بهم.
نماز تراویح را به عمر نسبت دادهاند، به این دلیل که او (نخستین بار) مردم را به امامت أبى بن کعب جمع کرد تا پشت سر او نماز تراویح را بخوانند.
المقدسی الحنبلی، ابومحمد عبد الله بن أحمد بن قدامة (متوفاى620هـ)، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج1، ص455، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1405هـ.
14 . عماد الدین أبو الفداء (متوفای732هـ)
ابو الفداء، تاریخ نویس نامدار اهل سنت در باره نوآورىهاى عمر مىنویسد:
وأول من جمع الناس على إمام یصلی بهم التراویح فی رمضان، وکتب بذلک إلى سائر البلدان وأمرهم به.
عمر، نخستین کسى بود که مردم را جمع کرد که پشت سر یک امام، نماز تراویح ماه رمضان را بخواند، و به شهرهاى دیگر نیز نوشت که همین عمل را انجام دهند.
أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732هـ)، المختصر فی أخبار البشر، ج 1، ص113، طبق برنامه الجامع الکبیر.
15. زین الدین ابن الوردى (متوفای749هـ)
ابن وردی، از مورخان قرن هشتم اهل سنت، یکى از نوآورىهاى عمر را بدعت تراویح مىداند:
وأول من جمع على إمام یصلی التراویح ، وأول من ضرب بالدرة ودون الدواوین ...
نخستین کسى که مردم را جمع کرد تا نماز تراویح را پشت سر امام جماعت بخوانند، عمر بود، و او نخستین کسى بود که مردم با تازیانه زد و ...
ابن الوردی ، زین الدین عمر بن مظفر (متوفای749هـ) ، تاریخ ابن الوردی، ج 1، ص142، ناشر : دار الکتب العلمیة - لبنان / بیروت ، الطبعة : الأولى، 1417هـ - 1996م.
16. دمیرى شافعى (متوفای808هـ)
دمیرى مصرى، از بزرگان اهل سنت در قرن نهم هجرى مىنویسد:
وهو أول من جمع الناس على إمام واحد فی التراویح .
عمر، نخستین کسى بود که مردم براى خواند نماز تراویح پشت سر یک امام جمع کرد.
الدمیری المصری الشافعی ، کمال الدین محمد بن موسى بن عیسى (متوفای808 هـ)، حیاة الحیوان الکبرى، ج 1، ص481، تحقیق : أحمد حسن بسج ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان ، الطبعة : الثانیة ، 1424 هـ - 2003م.
17. احمد بن عبد الله قلقشندى (متوفاى821هـ)
احمد بن عبد الله قلقشندی، یکى دیگر از بزرگان اهل سنت در کتاب «مآثر الإنافة» مىنویسد:
وهو أول من سن قیام شهر رمضان وجمع الناس على إمام واحد فی التراویح وذلک فی سنة أربع عشرة.
نخستین کسى که به جماعت خواندن نوافل ماه رمضان را رسم و مردم را براى خواندن آن پشت سر یک امام جمع کرد، عمر بن خطاب بود که این کار را در سال چهاردهم هجرى انجام داد.
القلقشندی ، أحمد بن عبد الله (متوفاى821هـ) ، مآثر الإنافة فی معالم الخلافة ، ج3، ص337، تحقیق : عبد الستار أحمد فراج ، ناشر : مطبعة حکومة الکویت - الکویت ، الطبعة : الثانیة ، 1985م.
18 . بدر الدین عینى (متوفاى855هـ)
بدرالدین عینى، در شرح روایت صحیح بخارى مىنویسد:
وإنما دعاها بدعة لأن رسول الله ، صلى الله علیه وسلم ، لم یسنها لهم ، ولا کانت فی زمن أبی بکر ، رضی الله تعالى عنه .
عمر، آن را بدعت نامید، به این دلیل که رسول خدا آن را رسم نکرده بود، در زمان ابوبکر نیز وجود نداشته است.
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج11، ص126، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
19 . محمد امیر صنعانى (متوفاى852هـ)
و محمد بن اسماعیل صنعانى مىنویسد:
إذا عرفت هذا عرفت أن عمر هو الذی جعلها جماعة على معین وسماها بدعة . وأما قوله نعم البدعة فلیس فی البدعة ما یمدح بل کل بدعة ضلالة.
وقتى این مطلب را متوجه شدی، این را نیز مشخص مىشود که عمر، (نخستین) کسى بود که دستور داد آن را به جماعت یک شخص معین بخوانند و عمر بود که آن را بدعت نامید؛ اما این که گفته «نعم البدعه ؛ چه بدعت خوبی»، در بدعت چیزى وجود ندارد که قابل ستایش باشد؛ بلکه هر بدعتى (سرانجامش) گمراهى است.
الصنعانی الأمیر، محمد بن إسماعیل (متوفاى 852هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحکام، ج2، ص10، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر:دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1379هـ.
20. محمد بن عبد الباقى زرقانى (متوفاى1122هـ)
محمد بن عبد الباقى زرقانى در شرح خود بر کتاب موطأ مالک مىنویسد:
فسماها بدعة لأنه صلى الله علیه وسلم لم یسن الاجتماع لها ولا کانت فی زمان الصدیق وهو لغة ما أحدث على غیر مثال سبق وتطلق شرعا على مقابل السنة وهی ما لم یکن فی عهده صلى الله علیه وسلم.
عمر آن را بدعت نامید؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به جماعت خواندن آن را تأسیس بود، در زمان ابوبکر نیز سابقه نداشته است.
لغت بدعت به معناى چیزى است که سابقه نداشته و از نظر شرعى برچیزى اطلاق مىشود که در مقابل سنت و چیزهاى است که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم وجود نداشته است.
الزرقانی، محمد بن عبد الباقی بن یوسف (متوفاى1122هـ) شرح الزرقانی علی موطأ الإمام مالک، ج1، ص340، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ.
21. زین الدین حسینی عراقی (متوفای 806هـ)
حسینی عراقی نیز در کتاب «طرح التثریب فی شرح التقریب»، مینویسد:
وقد أمر به عمر بن الخطاب رضی الله عنه واستمر علیه عمل الصحابة رضی الله عنهم وسائر المسلمین وصار من الشعائر الظاهرة کصلاة العید.
عمر بن خطاب به تراویح دستور داد و صحابه و سایر مسلمانان این کار را ادامه دادند و از شعائر آشکار کردید همانند نماز عید.
طرح التثریب فی شرح التقریب ج 3، ص
هرچند که بزرگان دیگرى را نیز مىشد در این لیست قرار داد؛ اما ما به جهت اختصار به همین اندازه اکتفا مىکنیم
نتیجه :
اهل سنت در اصل «اهل سنت عمر» هستند نه «اهل سنت پیامبر (ص)».