عایشه اجازه نداد جنازه امام حسن (ع) کنار پیامبر (ص) دفن شود!
(اثبات از کتب اهل سنت)
علما و دانشمندان اهل سنت نیز نقل کردهاند که عایشه سوار بر قاطر آمد و اجازه نداد که امام مجتبى علیه السلام در کنار پیامبر صلى الله علیه وآله دفن شود!
ابن عبد البر قرطبى، دانشمند پرآوازه اهل سنت در کتاب بهجة المجالس مىنویسد:
لما مات الحسن أرادوا أن یدفنوه فی بیت رسول الله صلى الله علیه وسلم، فأبت ذلک عائشة ورکبت بغلة وجمعت الناس، فقال لها ابن عباس: کأنک أردت أن یقال: یوم البغلة کما قیل یوم الجمل؟!هنگامى که حسن (علیه السلام) از دنیا رفت، خواستند که او را در خانه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دفن کنند؛ پس از این کار جلوگیرى کرد، سوار بر قاطرى شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت: (تو مىخواهى همان کارى را که در جمل انجام دادى انجام بدهی) تا این که مردم بگویند: «روز قاطر» همان طورى که مىگویند روز شتر ؟
ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، بهجة المجالس وأنس المجالس، الجزء الأول من قسم الأول، ص100، باب من الأجوبة المسکتة وحسن البدیهة، تحقیق: محمد مرسی الخوئی، ناشر: دار الکتب العلمیة ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1981م.
یعقوبى در تاریخ خود مىنویسد:
وقیل أن عائشة رکبت بغلة شهباء وقالت بیتی لا آذن فیه لأحد فأتاها القاسم بن محمد بن أبی بکر فقال لها یا عمة ما غسلنا رؤوسنا من یوم الجمل الأحمر أتریدین أن یقال یوم البغلة الشهباء فرجعت
عائشه در حالى که سوار بر قاطر خاکسترى رنگى شده بود، گفت: این خانه من است، به هیچ کس اجازه (دفن) نمىدهم. قاسم بن محمد بن أبى بکر جلو آمد و گفت: اى عمه، ما هنوز سرهاى خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ نشستهایم، تو مىخواهى که مردم بگویند «روز قاطر خاکستری»؟ پس عائشه بازگشت.
الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاى292هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص225، ناشر: دار صادر – بیروت.
ابوالفداء در تاریخ خود نوشته است:
وکان الحسن قد أوصى أن یدفن عند جده رسول الله صلى الله علیه وسلم، فلما توفی أرادوا ذلک، وکان على المدینة مروان بن الحکم من قبل معاویة، فمنع من ذلک، وکاد یقع بین بنی أمیة وبین بنی هاشم بسبب ذلک فتنة، فقالت عائشة رضی الله عنها: البیت بیتی ولا آذن أن یدفن فیه، فدفن بالبقیع، ولما بلغ معاویة موت الحسن خر ساجداً.
(امام) حسن (علیه السلام) وصیت کرد که او را در کنار جدش رسول خدا (ص) دفن کنند، وقتى از دنیا رفتند، خواستند به وصیت او عمل کنند، در این زمان مروان از جانب معاویه حاکم مدینه بود، پس او از این کار جلوگیرى کرد، نزدیک بود که بین بنى امیه و بنى هاشم به خاطر این مسأله فتنه شود؛ پس عائشه گفت: خانه، خانه من است، من اجازه نمىدهم که او در این جا دفن شود، پس او را در بقیع دفن کردند؛ وقتى خبر از دنیا رفتن (امام) حسن به معاویه رسید، (از شادی) سجده کرد.
المختصر فی أخبار البشر ج1 ص183 المؤلف: أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی بن محمود بن محمد ابن عمر بن شاهنشاه بن أیوب، الملک المؤید، صاحب حماة (المتوفى: 732هـ)، الناشر: المطبعة الحسینیة المصریة، الطبعة: الأولى، عدد الأجزاء: 4.
نتیجه
# طبق مدارکى که گذشت، عائشه از دفن امام مجتبى علیه السلام در خانه پیامبر جلوگیرى کرده است، بنابراین، سؤالات ذیل پیش مىآید:
# چرا عائشه از دفن امام مجتبى علیه السلام در کنار جدش رسول خدا صلى الله علیه وآله ممانعت کرد؟
# آیا مالکیت این خانه در اختیار عائشه بود؟ چه کسى این خانه را به او داده بود؟
# اگر او از رسول خدا صلى الله علیه وآله ارث برده بود، چرا دختر پیامبر از این ارث محروم شد؟
# اگر مال عموم مسلمانان و جزء بیت المال بود، چرا اجازه دفن نداد؟
# چرا به ابوبکر و عمر اجازه دفن داد؟
فـیـلـم