شیعه برحق است

برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس این سایت و آدرس مطالب را به شیعیان و اهل سنتی که می شناسید بفرستید

شیعه برحق است

برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس این سایت و آدرس مطالب را به شیعیان و اهل سنتی که می شناسید بفرستید

شیعه برحق است

برای شرکت در ثواب مطالب ؛ آدرس وبلاگ و آدرس ‌های پست‌ها را به شیعیان و اهل‌سنتی که می‌شناسید بفرستید

پربازدیدترین مطالب

فــیـــلــم

عمر بن خطاب : بیعت با ابوبکر ، اشتباه و بدون فکر بود

(اثبات از کتب صحیح بخاری)

 

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.


اقرار عمر به اشتباه بودن بیعت با ابوبکر

(اثبات از کتب صحیح بخاری)

 
برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

عمر بن خطاب : در جنگ احد مانند «بز کوهی» فرار کردم!

(روایت در کتب اهل سنت)


• سیوطی در کتاب تفسیر « الدر المنثور » در تفسیر آیه 155 سوره آل عمران، می نویسد :

أخرج ابْن جریر عَن کُلَیْب قَالَ: خطب عمر یَوْم الْجُمُعَة فَقَرَأَ آل عمرَان وَکَانَ یُعجبهُ إِذا خطب أَن یَقْرَأها فَلَمَّا انْتهى إِلَى قَوْله {إِن الَّذین توَلّوا مِنْکُم یَوْم التقى الْجَمْعَانِ} قَالَ: لما کَانَ یَوْم أحد هَزَمْنَا ففررت حَتَّى صعدت الْجَبَل فَلَقَد رَأَیْتنِی أنزو کأننی أروى (أروى: ضَأْن الْجَبَل ضد الماعز) وَالنَّاس یَقُولُونَ: قتل مُحَمَّد فَقلت: لَا أجد أحد یَقُول قتل مُحَمَّد إِلَّا قتلته حَتَّى اجْتَمَعنَا على الْجَبَل فَنزلت {إِن الَّذین توَلّوا مِنْکُم یَوْم التقى الْجَمْعَانِ} الْآیَة کلهَا وَأخرج ابْن الْمُنْذر وَابْن أبی حَاتِم عَن عبد الرَّحْمَن بن عَوْف {إِن الَّذین توَلّوا مِنْکُم یَوْم التقى الْجَمْعَانِ} قَالَ: هم ثَلَاثَة وَاحِد من الْمُهَاجِرین وَاثْنَانِ من الْأَنْصَار

عمر، روز جمعه، سوره آل عمران را خواند… وقتی به این آیه رسید، « کسانی از شما که در روز روبه رو شدن دو جمعیت با یکدیگر ( در جنگ احد )، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت…» گفت: وقتی روز احد، مشرکان را شکست دادیم، من فرار کردم تا این که از کوه بالا رفتم و همانا خود را دیدم که همانند بز کوهی، از کوه بالا می روم و مردم ندا می دادند که محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) کشته شد… پس این آیه نازل شد… .

الدر المنثور ج2 ص335 المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی (المتوفى: 911هـ)، الناشر: دار الفکر - بیروت ، عدد الأجزاء: 8

جامع البیان فی تأویل القرآن - ج7 ص327 المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: 310هـ)، المحقق: أحمد محمد شاکر ، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1420 هـ - 2000 م ،عدد الأجزاء: 24

(روی عکس ها کلیک کنین تا آن را با اندازه واقعی ببینید.)

 

 


فـیـلـم

عمربن خطاب: در جنگ احد مانند بز کوهی فرار کردم!

(سند از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.
 
 

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

ابوحنیفه (امام اعظم اهل سنت) ازدواج با محارم را جایز می داند !!!!

(اثبات از کتب اهل سنت)

آیا ازدواج  موقت که خدا و پیامبر (ص) حلال دانسته اند حرام است ، اما زنای با خواهر و مادر حلال است؟


ابن حزم اندلسى که از برجسته‌ترین دانشمندان تاریخ اهل سنت است، در باره ازدواج با محارم و اختلافى که در این باره در مذاهب اهل سنت وجود دارد مى‌نویسد:

مَسْأَلَةٌ من وطء امْرَأَةَ أبیه أو حَرِیمَتَهُ بِعَقْدِ زَوَاجٍ أو بِغَیْرِ عَقْدٍ…
وقد اخْتَلَفَ الناس فی هذا . فقالت طَائِفَةٌ من تَزَوَّجَ أُمَّهُ أو ابْنَتَهُ أو حَرِیمَتَهُ أو زَنَى بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ فَکُلُّ ذلک سَوَاءٌ وهو کُلُّهُ زِنًى وَالزَّوَاجُ کلا (کله) زَوَاجٌ إذَا کان عَالِمًا بِالتَّحْرِیمِ وَعَلَیْهِ حَدُّ الزِّنَى کَامِلاً وَلاَ یَلْحَقُ الْوَلَدُ فی الْعَقْدِ . وهو قَوْلُ الْحَسَنِ وَمَالِکٍ وَالشَّافِعِیِّ وَأَبِی ثَوْرٍ وَأَبِی یُوسُفَ وَمُحَمَّدِ بن الْحَسَنِ صَاحِبِی أبی حَنِیفَةَ إِلاَّ أَنَّ مَالِکًا فَرَّقَ بین الْوَطْءِ فی ذلک بِعَقْدِ النِّکَاحِ وَبَیْنَ الْوَطْءِ فی بَعْضِ ذلک بِمِلْکِ الْیَمِینِ فقال فِیمَنْ مَلَکَ بِنْتَ أَخِیهِ أو بِنْتَ أُخْتِهِ وَعَمَّتِهِ وَخَالَتِهِ وَامْرَأَةَ أبیه وَامْرَأَةَ ابْنِهِ بِالْوِلاَدَةِ وَأُمَّهُ نَفْسِهِ من الرَّضَاعَةِ وَابْنَتَهُ من الرَّضَاعَةِ وَأُخْتَهُ من الرَّضَاعَةِ وهو عَارِفٌ بِتَحْرِیمِهِنَّ وَعَارِفٌ بِقَرَابَتِهِنَّ منه ثُمَّ وَطِئَهُنَّ کُلَّهُنَّ عَالِمًا بِمَا علیه فی ذلک فإن الْوَلَدَ لاَحِقٌ بِهِ وَلاَ حَدَّ علیه لَکِنْ یُعَاقَبُ .
ورأی أَنْ مِلْکَ أُمِّهِ التی وَلَدَتْهُ وَابْنَتِهِ وَأُخْتِهِ بِأَنَّهُنَّ حَرَائِرُ سَاعَةَ یَمْلِکُهُنَّ فَإِنْ وَطِئَهُنَّ حُدَّ حَدَّ الزِّنَى .
وقال أبو حنیفة لاَ حَدَّ علیه فی ذلک کُلِّهِ وَلاَ حَدَّ على من تَزَوَّجَ أُمَّهُ التی وَلَدَتْهُ وَابْنَتَهُ وَأُخْتَه وَجَدَّتَهُ وَعَمَّتَهُ وَخَالَتَهُ وَبِنْتَ أَخِیهِ وَبِنْتَ أُخْتِهِ عَالِمًا بِقَرَابَتِهِنَّ منه عَالِمًا بِتَحْرِیمِهِنَّ علیه وَوَطِئَهُنَّ کُلَّهُنَّ فَالْوَلَدُ لا حق بِهِ وَالْمَهْرُ وَاجِبٌ لَهُنَّ علیه وَلَیْسَ علیه إِلاَّ التَّعْزِیرُ دُونَ الأَرْبَعِینَ فَقَطْ وهو قَوْلُ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ قَالاَ فَإِنْ وَطِئَهُنَّ بِغَیْرِ عَقْدِ نِکَاحٍ فَهُوَ زِنًى علیه ما على الزَّانِی من الْحَدِّ.

مسأله: کسى که با زن پدرش و یا یکى از محارمش با عقد ازدواج و یا بدون عقد ، نزدیکى کند …
مردم در این باره دیدگاه‌هاى متفاوتى دارند، عده‌اى گفته‌اند: کسى که با مادر، دختر و یا یکى از محارمش ازدواج و یا با یکى از آن‌ها زنا کند، حکم همه آن‌ها یکى است و تمام آن‌ها زنا محسوب مى‌شود و چنین ازدواجى مثل این است که ازدواجى اتفاق نیفتاده باشد.
اگر کسى با آگاهى از حرام بودن آن، این کار را انجام دهد، حد زنا به صورت کامل بر او اجرا مى‌شود و اگر فرزندى از این طریق به دنیا بیاید، به پدرش ملحق نمى‌شود (احکام فرزند بر آن جارى نمى‌شود) .
حسن (بصری) مالک، شافعى، أبوثور و أبویوسف و محمد بن الحسن ـ دو شاگرد ابوحنیفه‌ـ طرفدار این نظریه هستند؛ با این تفاوت که مالک بین نزدیکى با عقد نکاح و نزدیکى با برخى از آن‌ها از طریق ملک یمین (کنیز) فرق گذاشته و گفته است: کسى که دختر برادر، دختر خواهر، عمه، خاله، زن پدر، عروس، مادر رضاعى، دختر رضاعى و خواهر رضاعى اش را به عنوان کنیز بخرد و بداند چنین نزدیکى حرام است و نیز بداند که آن‌ها با وى این نسبت‌ها را دارند و سپس با آن‌ها نزدیکى کند، حد زده نمى‌شود و اگر فرزندى به دنیا بیاید به پدرش ملحق مى‌شود ؛ ولى تعزیر مى‌شود .
اما اگر مادرى را که او را به دنیا آورده است و همچنین دختر و خواهرش را به عنوان کنیز بخرد، به دلیل این که آن‌ها فوراً آزاد مى‌شوند، اگر با آن‌ها نزدیکى کند، حد زنا زده مى‌شود.
ابوحنیفه گفته است: در هیچ یک از این موارد، حد جارى نمى‌شود؛ همچنین اگر کسى با مادرى که او را به دنیا آورده و نیز با دختر، خواهر، مادر بزرگ، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر خود ازدواج کند؛ در حالى که مى‌داند آن‌ها با وى این نسبت‌ها را دارند و نیز مى‌داند که این ازدواج حرام است و در عین حال با آن‌ها نزدیکى کند، فرزندى که به دنیا مى‌آید به پدرش ملحق مى‌شود، مهرى که تعیین شده واجب است که داده شود، و فقط شخصى که این عمل را انجام داده با کمتر از چهل ضربه شلاق، تعزیر مى‌شود . این نظریه را سفیان ثورى نیر پذیرفته است .
ابوحنیفه و سفیان ثورى گفته‌اند که اگر بدون عقد نکاح با آن‌ها ازدواج کند، نزدیکى با آن‌ها زنا محسوب شده و حد زنا بر آن شخص جارى مى‌شود .

إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد بن سعید ابومحمد (متوفای۴۵۶هـ)، المحلى، ج۱۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴ ، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیدة – بیروت.

==============================

طحاوى حنفى در این باره مى‌گوید:

حدثنا فَهْدٌ قال ثنا أبو نُعَیْمٍ قال: سَمِعْت سُفْیَانَ یقول: فی رَجُلٍ تَزَوَّجَ مَحْرَمٍ منه فَدَخَلَ بها قال: لاَ حَدَّ علیه.

فهد از ابونعیم نقل کرده است که از سفیان ثورى شنیدم که مى‌گفت: اگر مردى با یکى از محارمش ازدواج کند و با آن‌ها نزدیکى کند، حد زده نمى‌شود.

الطحاوی الحنفی، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفای۳۲۱هـ)، شرح معانی الآثار، ج۳، ص۱۴۹، تحقیق : محمد زهری النجار، ناشر : دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة : الأولى، ۱۳۹۹م

==============================

مقدسى حنبلى، برترین فقیه حنابله که گسترده‌ترین کتاب فقهى نیز متعلق به او است، در باره ازدواج با محارم مى‌نویسد:

فصل وإن تزوج ذات محرمة فالنکاح باطل بالإجماع فإن وطئها فعلیه الحد فی قول أکثر أهل العلم منهم الحسن وجابر بن زید ومالک والشافعی وأبو یوسف ومحمد وإسحاق وأبو أیوب وابن خیثمة وقال أبو حنیفة والثوری لا حد علیه لأنه وطء تمکنت الشبهة منه فلم یوجب الحد کما لو اشترى أخته من الرضاع ثم وطئها.

اگر مردى با یکى از محارمش ازدواج کند، بطلان نکاح او اجماعى است و اگر با او نزدیکى کند حد زده مى‌شود؛ بنابر دیدگاه اکثر دانشمندان؛ از جمله حسن (بصری) جابر بن یزید، مالک، شافعى، أبویوسف، محمد (شیبانی) اسحاق (بن راهویه) أبوایوب وابن خثیمه . ابوحنیفه و (سفیان) ثورى گفته‌اند که چنین کسى حد زده نمى‌شود؛ زیرا نزدیکیى است که شبهه در آن استوار و برقرار مى‌شود (وطى به شبهه است) ؛ پس حد بر آن واجب نیست؛ همان‌طورى که اگر خواهر رضاعى (شیری) خود را بخرد و سپس با او نزدیکى کند، حد زده نمى‌شود.

المقدسی الحنبلی، ابومحمد عبد الله بن أحمد بن قدامة (متوفای۶۲۰هـ)، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج۹، ص ۸۰، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۵هـ.

==============================

و در جاى دیگر مى‌گوید:

فصل ولا یجب الحد بالوطء فی نکاح مختلف فیه کنکاح المتعة والشغار والتحلیل والنکاح بلا ولی ولا شهود ونکاح الأخت فی عدة أختها البائن ونکاح الخامسة فی عدة الرابعة البائن ونکاح المجوسیة وهذا قول أکثر أهل العلم.

المقدسی الحنبلی، ابومحمد عبد الله بن أحمد بن قدامة (متوفای۶۲۰هـ)، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج۹، ص ۵۵، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۵هـ..

==============================

ماوردى شافعى از فقهاى قرن پنجم اهل سنت، فتواى ابوحنیفه را در باره ازدواج با محارم این گونه نقل مى‌کند:

وقال أبو حنیفة: اسم العقد یمنع من وجوب الحد، وإذا وطء أمه، أو أخته أو معتدة بعقد نکاح لم یجب الحد على واحد منهما حتى قال أبو حنیفة: لو استأجر امرأة لیزنی بها أو یستخدمها فوطئها فلا حد على واحد منهما استدلالا بأنه وطء عن عقد فاسد فوجب أن یسقط فیه الحد قیاساً على سائر المناکح الفاسدة.
قال: ولأنه وطء لا یحد به الکافر فوجب أن لا یحد به المسلم کالنکاح بغیر ولی.

ابوحنیفه گفته: اسم عقد مانع از وجوب حدّ مى‌شود، و اگر کسى با مادر، خواهر یا زنى که در حال سپرى کردن دوران عده خودش هست، عقد نکاح بخواند و نزدیکى کند، هیچ یک از دو طرف حد زده نمى‌شوند ؛ حتى ابوحنیفه گفته است: اگر کسى زنى را اجاره کند که با او زنا کند، یا زنى را (براى کار در منزل و …) استخدام و سپس با او نزدیکى کند، هیچ یک از آن‌ها حد زده نمى‌شوند.
ابوحنیفه این گونه استدلال کرده است که این نزدیکى کردن با عقد فاسد است؛ پس واجب است که حدّ ساقط شود؛ همان‌طورى که در سایر عقد‌هاى فاسد، حدّ ساقط مى‌شود .
و نیز گفته است: چون کافر به خاطر این نوع نزدیکى کردن حد زده نمى‌شود؛ پس واجب است که مسلمان نیز به خاطر آن حد زده نشود؛ همانند ازدواج با دخترى که سرپرست ندارد.
 
الماوردی البصری الشافعی، علی بن محمد بن حبیب (متوفای۴۵۰هـ)، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج۱۳، ص ۲۱۷، تحقیق الشیخ علی محمد معوض – الشیخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت – لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۹ هـ -۱۹۹۹م.

==============================

کاشانى حنفى، یکى دیگر از بزرگان اهل سنت و از فقهاى قرن ششم حنفى مذهب، فتواى ابوحنیفه را در باره ازدواج با محارم این گونه نقل مى‌کند:

وَکَذَلِکَ إذَا نَکَحَ مَحَارِمَهُ أو أُخْتَ امْرَأَتِهِ فَوَطِئَهَا لَا حَدَّ علیه عِنْدَ أبی حَنِیفَةَ وَإِنْ عَلِمَ بِالْحُرْمَةِ وَعَلَیْهِ التَّعْزِیرُ.

همچنین اگر با یکى از محارمش و یا با خواهر زنش ازدواج و با آن‌ها نزدیکى کند، طبق نظر ابوحنیفه حد زده نمى‌شود؛ بلکه تعزیر مى‌شود؛ اگر چه بداند که این عمل حرام است.

الکاسانی الحنفی، علاء الدین أبی بکر بن مسعود بن احمد الشاشی الملقب بملک العلماء (متوفای ۵۸۷هـ)، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج۷، ص ۳۵، ناشر: دار الکتاب العربی – بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۹۸۲م.
 
==============================

کلیبولى حنفى یکى از بزرگان احناف، دیدگاه امام اعظم خود را در باره ازدواج با محارم این گونه نقل مى‌کند:

ولا یجب الحد بوطء امرأة محرم له تزوجها سواء کان عالما بالحرمة أو لا ولکن إن کان عالما به یوجع بالضرب تعزیرا له هذا عند الإمام [ابوحنیفة].
 
اجراى حد بر کسى که با یکى از محارمش ازدواج و سپس با او نزدیکى کرده است، واجب نیست؛ به حرمت این عمل آگاه باشد یا نباشد؛ البته اگر از حرمت آن خبر داشته باشد، او را با کتک زدن به درد مى‌آورند تا تعزیر شود. این دیدگاه امام أبوحنیفه است.
 
الکلیبولی الحنفی، عبد الرحمن بن محمد بن سلیمان المدعو بشیخی زاده (متوفای۱۰۷۸هـ)، مجمع الأنهر فی شرح ملتقى الأبحر، ج۲، ص ۳۴۹، تحقیق: خرح آیاته وأحادیثه خلیل عمران المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة – لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۹هـ – ۱۹۹۸م.


آقایان اهل سنت ؛

آیا متعه ای که خدا و پیامبر (ص) حلال دانسته اند حرام است ، اما زنای با خواهر و مادر حلال است؟

(حلال بودن متعه در روایات اهل سنت از نظر خدا و پیامبر (ص) و حرام کردن آن توسط عمر بن خطاب -  کلیک کنین)



فــیـــلــم

فتوای بسیار زشت ابوحنیفه درباره ازدواج با محارم!

ابوحنیفه (امام اعظم اهل سنت) می گوید ازدواج با مادر و خواهر و سایر محارم اشکالی ندارد!


برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

ترس و وحشت ابوبکر و عمر از جنگیدن با مشرکین در جنگ بدر

و رویگردانی پیامبر (ص) از آنها

(اثبات از کتب اهل سنت)


ابوبکر و عمر ، مخالف جنگ با مشرکین و رویگردانی پیامبر (ص) از آنها

جنگ بدر، از مهمترین جنگ‌هاى تاریخ صدر اسلام است؛ زیرا نقشى اساسى در برقرارى حکومت اسلامى در مدینه داشت. پیامبر اکرم (ص) پیش از آغاز جنگ با یاران خود مشورت کرد که با قریش بجنگند یا این که به مدینه برگردند.

عالمان اهل سنت تصریح کرده‌اند که هنگامى که پیامبر این مطلب را با ابوبکر و عمر در میان نهادند، آن‌ها مخالفت خود را با جنگ اعلام کردند و برگشتن به مدینه را ترجیح دادند.

عَنْ أَنَس، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم شَاوَرَ حِینَ بَلَغَهُ إِقْبَالُ أَبِی سُفْیَانَ قَالَ فَتَکَلَّمَ أَبُو بَکْر فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ تَکَلَّمَ عُمَرُ فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَقَامَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ فَقَالَ إِیَّانَا تُرِیدُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ أَمَرْتَنَا أَنْ نُخِیضَهَا الْبَحْرَ لأَخَضْنَاهَا وَلَوْ أَمَرْتَنَا أَنْ نَضْرِبَ أَکْبَادَهَا إِلَى بَرْکِ الْغِمَادِ لَفَعَلْنَا - قَالَ - فَنَدَبَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم النَّاسَ فَانْطَلَقُوا حَتَّى نَزَلُوا بَدْرًا

أنس مى‌گوید: خبر بازگشت ابوسفیان به مدینه رسید، رسول خدا (ص) با یکایک اصحاب و یارانش به گفتگو و مشورت نشست،‌ ابوبکر سخن گفت؛ اما رسول خدا از وى روى برگرداند سپس عمر سخن گفت، رسول خدا از وى نیز روى برگرداند.
سعد بن عباده به پاخواست و گفت: آیا نظر و رأى ما را مى‌خواهى اى رسول خدا؟ قسم به آن که جانم در دست او است، اگر فرمانت صادر شود که آنان را در دریا غرق کنیم، چنین خواهیم کرد و اگر بگویى با غلاف شمشیر پهلوهاى آنان را نوازش دهیم، چنین خواهیم کرد. پیامبر خدا (ص) پس از این سخنان مردم را براى جنگیدن فراخواند تا آن که در سرزمین بدر فرود آمدند.

صحیح مسلم، ج 5، ص 170، ح4513، کتاب الجهاد والسیر (المغازى )، باب غَزْوَةِ بَدْر، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اعراض و روى گردانى رسول اکرم از سخنان ابوبکر و عمر به خاطر این بود که آن دو سخنانى به زبان آوردند که نشان‌دهنده عزت و شوکت قریش بود و باعث تضعیف روحیه مسلمانان گردید.

همان گونه که در مصادر مهم دیگر اهل سنت به مضمون سخنان خلیفه اول و دوم اشاره شده است:

فقال عمر بن الخطاب: یا رسول الله إنها قریش وعزها، والله ما ذلت منذ عزت ولا آمنت منذ کفرت....

عمر بن الخطاب گفت: اى رسول خدا ! قریش عزیز است، به خدا سوگند از روزى که عزیز شده، ذلت ندیده و از زمانى که کافر شده ایمان نیاورده است!

البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفای458هـ)، دلائل النبوة ج 3، ص 107.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 2، ص 106، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
السیوطی، عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین (متوفای911هـ)، الدر المنثور، ج 4، ص 20، ناشر: دار الفکر - بیروت – 1993.
الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942هـ)، سبل الهدى والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 4، ص 26، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 2، ص 386، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400.


مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ (فتح/29)

محمد [ص] پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر هستند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سوال اساسى این است که آیا کسى که این چنین روحیه نسبت به «کفار» داشته باشد، جمله «اشداء علی الکفار» در این آیه شریفه، شامل حال او مى‌شود یا خیر؟

 
فــیــلـم
 
 فرار عمر بن خطاب در جنگ حنین (صحیح بخاری)

(اثبات از کتب اهل سنت)

 
 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.

  برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.


فرار عمر بن خطاب در جنگ حنین 

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــجــــــا کلیک کنین.


فرار عمر بن خطاب در جنگ حنین از صحیح بخاری

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــجــــــا کلیک کنین.

عمر بن خطاب : متعه (ازدواج موقت) در زمان پیامبر (ص) حلال بود اما من آن را حرام اعلام می کنم!

(اثبات از کتب اهل سنت)


 
.... وَقَدْ صَحَّ أَنَّ عُمَرَ - رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ - نَهَى النَّاسَ عَنْ الْمُتْعَةِ فَقَالَ: مُتْعَتَانِ کَانَتَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -، وَأَنَا أَنْهَى النَّاسَ عَنْهُمَا مُتْعَةُ النِّسَاءِ وَمُتْعَةُ الْحَجِّ ...

عمر بن خطاب گفت : دو متعه در زمان رسول الله (ص) (حلال) بود و من آنها را حرام می کنم ؛ متعه حج و متعه نساء .

این روایت در منابع متعدد اهل سنت نقل شده است :
 
المبسوط ج4 ص27 المؤلف: محمد بن أحمد بن أبی سهل شمس الأئمة السرخسی (المتوفى: 483هـ)، الناشر: دار المعرفة - بیروت، الطبعة: بدون طبعة، تاریخ النشر: 1414هـ - 1993م، عدد الأجزاء: 30 ،أصول السرخسی ج2 ص6 المؤلف: محمد بن أحمد بن أبی سهل شمس الأئمة السرخسی (المتوفى: 483هـ)، الناشر: دار المعرفة - بیروت، عدد الأجزاء: 2.

همین روایت در کتب ذیل نیز نقل شده است :

مفاتیح الغیب ج5 ص308 و ج10 ص42 المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین التیمی الرازی الملقب بفخر الدین الرازی خطیب الری (المتوفى: 606هـ)، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الثالثة - 1420 هـ، الجامع لأحکام القرآن ج2 ص392 المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبی بکر بن فرح الأنصاری الخزرجی شمس الدین القرطبی (المتوفى: 671هـ)، تحقیق: أحمد البردونی وإبراهیم أطفیش، الناشر: دار الکتب المصریة - القاهرة، الطبعة: الثانیة، 1384هـ - 1964 م، عدد الأجزاء: 20 جزءا (فی 10 مجلدات)، أحکام القرآن ج1 ص347 و 362 و 364 و ج3 ص102 و ج5 ص72 المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الرازی الجصاص الحنفی (المتوفى: 370هـ)، المحقق: محمد صادق القمحاوی - عضو لجنة مراجعة المصاحف بالأزهر الشریف، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تاریخ الطبع: 1405 هـ، بدایة المجتهد ونهایة المقتصد ج2 ص99 المؤلف: أبو الولید محمد بن أحمد بن محمد بن أحمد بن رشد القرطبی الشهیر بابن رشد الحفید (المتوفى: 595هـ)، الناشر: دار الحدیث - القاهرة، الطبعة: بدون طبعة، تاریخ النشر: 1425هـ - 2004 م، عدد الأجزاء: 4، المغنی لابن قدامة ج7 ص178 المؤلف: أبو محمد موفق الدین عبد الله بن أحمد بن محمد بن قدامة الجماعیلی المقدسی ثم الدمشقی الحنبلی، الشهیر بابن قدامة المقدسی (المتوفى: 620هـ)، الناشر: مکتبة القاهرة، الطبعة: بدون طبعة، عدد الأجزاء: 10، تاریخ النشر: 1388هـ - 1968م، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص150 المؤلف: أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن إبراهیم بن أبی بکر ابن خلکان البرمکی الإربلی (المتوفى: 681هـ)، المحقق: إحسان عباس، الناشر: دار صادر - بیروت، عدد الأجزاء: 7، تذکرة الحفاظ ج1 ص268 المؤلف: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی (المتوفى: 748هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیة بیروت-لبنان، الطبعة: الأولى، 1419هـ- 1998م، عدد الأجزاء: 4.المحلى بالآثار ج5 ص97 المؤلف: أبو محمد علی بن أحمد بن سعید بن حزم الأندلسی القرطبی الظاهری (المتوفى: 456هـ)، الناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: بدون طبعة وبدون تاریخ، عدد الأجزاء: 12.

 

ازدواج موقت متعه

 

ازدواج موقت متعه

 

ازدواج موقت متعه

مامون خطاب به عمر بن خطاب :

تو که هستی ای چپ چشم ، تا از متعه ای که رسول خدا و ابوبکر انجام داده اند نهی کنی؟

(اثبات از کتب اهل سنت)


دیدگاه مامون نسبت به متعه (ازدواج موقت)

اهل سنت «مامون خلیفه عباسی» را یکی از جانشینان پیامبر (ص) می دانند.

ببینیم دیدگاه این خلیفه عباسی نسبت به متعه چه بوده است :

أَخْبَرَنِی القاضی أَبُو عَبْد اللَّه الْحُسَیْن بْن علی الصیمری، حدثنا محمّد بن عمران المرزبانی، أخبرنا الصولی، حدثنا أبو العیناء، حَدَّثَنَا أَحْمَد بْن أبی دؤاد. قَالَ الصولی: وحدثنا محمّد بن موسى بن حمّاد، حدثنا المشرف بن سعید، حَدَّثَنَا مُحَمَّد بْن منصور- واللفظُ لأبی العیناء- قَالَ: کُنَّا مَعَ المأمون فِی طریق الشام، فأمرَ فنُودی بتحلیل المتعة، فقال لنا یَحْیَى بْن أکثم: بکرا غدًا إِلَیْهِ فإن رأیتما للقول وجهًا فقولا، وإلا فاسکتا إلى أن أدخل. قَالَ: فدخلنا إِلَیْهِ وهو یستاک ویقول- وهو مغتاظ- متعتان کانتا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وعلى عهد أبی بَکْر، وأنا أنْهَى عَنْهُمَا. ومن أنت یا أحول حتى تَنْهَى عما فعله النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبُو بَکْر؟ فأومأت إلى مُحَمَّد بْن منصور أن أمسک، رجلٌ یَقُولُ فِی عُمر بْن الْخَطَّاب ما یَقُولُ نکلمه نحن؟ فأمسکنا وجاء یحیى فجلس وجلسنا، فقال المأمون لیحیى: مالی أراکَ متغیرًا؟

ایشان می گویند روزی مامون دستور داد تا در بین مردم به حلیت متعه ندا دهند (یعنی بگویند که متعه رسما حلال است ) . محمد بن منصور و ابو العیناء از فقهای دربار وی بر وی داخل شدند تا شاید نظر وی را بر گردانند. در حالیکه وی با عصبانیت مشغول مسواک کردن بود ، کلام عمر را ذکر کرده و گفت : " دو متعه در زمان رسول خدا و ابو بکر بود و من آن دو را حرام می کنم !!!" تو که هستی ای چپ چشم ( کنایه از کسی که به مطالب با دید درست نگاه نمی کند) تا از آنچه که رسول خدا و ابو بکر انجام داده اند نهی کنی؟ پس محمد بن منصور خواست با وی سخن بگوید اما ابو العیناء به وی گفت کسی که صراحتا در مورد عمر چنین سخن می گوید ما به وی چه بگوییم؟ در این هنگام یحیی بن اکثم بر وی وارد شده و با وی خلوت کرد و آنقدر با وی سخن گفت تا وی را از این نظر باز گرداند .

این روایت در کتب متعدد اهل سنت آمده است از جمله :

تاریخ بغداد  ج14 ص202 المؤلف: أبو بکر أحمد بن علی بن ثابت بن أحمد بن مهدی الخطیب البغدادی (المتوفى: 463هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، دراسة وتحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، الطبعة: الأولى، 1417 هـ، عدد الأجزاء: 24. تاریخ دمشق ج64 ص71 المؤلف: أبو القاسم علی بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساکر (المتوفى: 571هـ)، المحقق: عمرو بن غرامة العمروی، الناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، عام النشر: 1415 هـ - 1995 م، عدد الأجزاء: 80 (74 و 6 مجلدات فهارس)،   وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص149 المؤلف: أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن إبراهیم بن أبی بکر ابن خلکان البرمکی الإربلی (المتوفى: 681هـ)، المحقق: إحسان عباس، الناشر: دار صادر - بیروت،  تهذیب الکمال فی أسماء الرجال ج31 ص214 المؤلف: یوسف بن عبد الرحمن بن یوسف، أبو الحجاج، جمال الدین ابن الزکی أبی محمد القضاعی الکلبی المزی (المتوفى: 742هـ)، المحقق: د. بشار عواد معروف، الناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400 - 1980، عدد الأجزاء: 35.

ازدواج موقت

مالک بن أنس (امام مالکی ها) ازدواج موقت را حلال می داند

(اثبات از کتب اهل سنت)


روایت اول :

وَتَفْسِیرُ الْمُتْعَةِ أَنْ یَقُولَ لِامْرَأَتِهِ : أَتَمَتَّعُ بِکَ کَذَا مِنْ الْمُدَّةِ بِکَذَا مِنْ الْبَدَلِ ، وَهَذَا بَاطِلٌ عِنْدَنَا جَائِزٌ عِنْدَ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ وَهُوَ الظَّاهِرُ مِنْ قَوْلِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ

تفسیر متعه آن است که به زنی گفته شود: من تو را برای فلان زمان و با فلان مقدار مال متعه می کنم و این در اعتقاد ما باطل است و مالک بن انس آن را جایز می داند و گویا نظر ابن عباس هم چنین باشد .

المبسوط للسرخسی ج5 ص152

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روایت دوم :


وَقَالَ مَالِکٌ : هُوَ جَائِزٌ ؛ لِأَنَّهُ کَانَ مَشْرُوعًا فَیَبْقَی إلَی أَنْ یَظْهَرَ نَاسِخُه وَاشْتَهَرَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ تَحْلِیلُهَا وَتَبِعَهُ عَلَی ذَلِکَ أَکْثَرُ أَصْحَابِهِ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ وَمَکَّةَُ

مالک بن أنس می گوید که متعه جایز است . زیرا در ابتدا مشروع بوده است . پس همینطور باقی می ماند تا نسخش مشخص شود. مشهور است که ابن عباس نیز آن را حلال میدانست و بیشتر اصحاب او از اهل یمن و مکه نیز به تبعیت از ایشان ، آن را جایز میدانستند

تبیین الحقائق شرح کنز الدقائق فخر الدین ابو محمد عثمان بن علی زیلعی کتاب النکاح باب المتعة

فــیـــلــم

جهل و تغییر دادن متعه حج توسط عمر

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجــــــا کلیک کنین.

فــیـــلــم

آیا طبق روایات شیعه ، متعه (ازدواج موقت) در جنگ خیبر حرام شده است؟

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
  برای دانلود ایــــــنــــــــجــــــا کلیک کنین.

فــیـــلــم

اسماء دختر ابوبکر صیغه می داد (سنی ها حتما ببینن)

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



عمر بن خطاب متعه را حرام کرد

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



جواز ازدواج موقت در کتب اهل سنت

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



جواز ازدواج موقت در کتاب و سنت

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



ازدواج موقت در کتاب و سنت

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



ازدواج موقت در مذاهب مختلف

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



اسناد ازدواج موقت در کتب اهل سنت

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



فخر رازی اگرعمر میدانسته که متعه حلال است بدعتگذار است

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



عمر بن خطاب متعه را حرام کرد. 

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



سنی ها هم متعه و ازدواج موقت دارند

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



ازدواج موقت تنها راه جلوگیری از فساد جنسی در جامعه

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



صیغه در زمان پیامبر وابوبکر انجام می شد ولی عمر نهی کرد

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



متعه و ازدواج موقت از دیدگاه آقا امیرالمومنین(ع)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



عالم سنی و 90 زن صیغه ای خوشمزه

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



روایات جواز صیغه درکتب اهل سنت

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



مشروعیت متعه در کتب وهابیت

سلمان حدادی که وهابی بود و شیعه شد.

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



روایات ازدواج موقت در صحیح بخاری و مسلم و تحریف اونها

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

اسماء (دختر ابوبکر و خواهر عایشه) صیغه می داد.

(اثبات از کتب اهل سنت)


1- اسماء در زمان پیامبر (ص) صیغه می داد.

حدثنا یونس قال : حدثنا أبو داود قال : حدثنا شعبة عن مسلم القرشی قال : دخلنا على أسماء بنت أبی بکر فسألناها عن متعة النساء فقالت : فعلناها على عهد رسول الله.

راوی گوید : بر اسما دختر ابوبکر داخل شدیم و از متعه زنان (صیغه) سوال کردیم. اسما گفت : ما در زمان پیامبر (ص) این کار را انجام می دادیم. (صیغه می دادیم)
مسند ابی داوود طیالسی ج3ص208.

سند هم در پاورقی نوشته اند: صحیح هست.



2- اسماء حتی بعد از رحلت پیامبر (ص) هم صیغه می داد.

ابن حزم آندلسی،عالم بزرگ اهل سنت نیز در المحلی چنین آورده:
وَقَدْ ثَبَتَ عَلَى تَحْلِیلِهَا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم جَمَاعَةٌ مِنْ السَّلَفِ، رضی الله عنهم، مِنْهُمْ مِنْ الصَّحَابَةِ، رضی الله عنهم،أَسْمَاءُ بِنْتُ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ، وَجَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، وَابْنُ مَسْعُودٍ. وَابْنُ عَبَّاسٍ، وَمُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ، وَعَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ، وَأَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ و..
گروهی از سلف بر حلیت متعه بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باقی ماندند . در بین ایشان از صحابه اسماء دختر ابو بکرصدیق است وجابر بن عبد الله الانصاری و ابن مسعود و ابن عباس ومعاویه وعمرو بن حریث و ابو سعید خدری و سلمه ومعبد فرزندان امیة بن خلف.

المحلی ج9ص519


# آیا اهل سنت و وهابیونی که به شیعه طعن می زنند و صیغه را زنا می دانند، جرات می کنند بگویند دختر ابوبکر زنا می داده؟

# اگر متعه (صیغه) در زمان پیامبر (ص) حرام شده بود اسما باید می گفت تا بخشی از عهد پیامبر (ص) صیغه می دادیم.

# اما اسما گفته در عهد رسول الله یعنی تا آخر زنده بودن پیامبر (ص) صیغه می دادن.

# این یعنی اینکه هیچ وقت پیامبر (ص) متعه را حرام نکرده است و متعه توسط عمر بن خطاب حرام شده است!



فــیـــلــم

اسماء دختر ابوبکر صیغه می داد (سنی ها حتما ببینن)

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

آیه قرآن درباره جواز متعه و تصریح علمای اهل سنت به آن


فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ فَرِیضَةً (نساء / 24 )

و زنانی را که متعه کرده اید واجب است که مهرشان را بدهید.


اثبات نزول این آیه در مورد متعه


الف) کلمات مفسرین در این زمینه:

مفسرین شیعه و سنی در این نکته که نزول این آیه در مورد متعه بوده است ، تقریبا اتفاق نظر دارند . و با اثبات این مطلب حلیت متعه ثابت شده و اثبات حرمت و یا نسخ آن به دلیل نیاز دارد :

وقال الجمهور : المراد نکاح المتعة الذی کان فی صدر الإسلام

جمهور علما( مشهور علما) گفته اند که مراد از این آیه متعه است که در صدر اسلام بوده است .

تفسیر القرطبی ج 5 ص 130

 

 


ب) قرائت بسیاری از بزرگان صحابه:

طبق روایات اهل سنت ، بسیاری از بزرگان صحابه و تابعین مانند ابن عباس و ابی بن کعب و مجاهد و سعید بن جبیر و ابن مسعود و سدی و دیگران این آیه را چنین قرائت می کرده اند:

"فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ إلیَ أجَلٍ مُسَمًّی فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ"

أخبرنا أبو زکریا العنبری حدثنا محمد بن عبد السلام حدثنا إسحاق بن إبراهیم أنبأ النضر بن شمیل أنبأ شعبة حدثنا أبو سلمة قال سمعت أبا نضرة یقول قرأت علی بن عباس رضی الله عنهما فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضة قال بن عباس فما استمتعتم به منهن إلی أجل مسمی قال أبو نضرة فقلت ما نقرأها کذلک فقال بن عباس والله لأنزلها الله کذلک هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه

شنیدم ابانضره را که می گوید بر ابن عباس این آیه را خواندم که زنانی را که ایشان ایشان را متعه کرده اید پس اجر ایشان را به عنوان واجب وفریضه به ایشان بدهید .

ابن عباس گفت زنانی را که ایشان را متعه کرده اید تا زمان معین ابو نضره گفت: ما آن را چنین نمی خوانیم .ابن عباس گفت قسم به خداوند که خدا آن را چنین نازل کرد .

این حدیث بنا بر نظر مسلم (در شروط صحت حدیث) صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را در کتب خودشان نیاورده اند .

المستدرک علی الصحیحین ج2 ص334 شماره 3192

طبق روایت صحیح مسلم ؛ صحابه در زمان پیامبر (ص) و ابوبکر ازدواج موقت می کردن تا اینکه عمر بن خطاب آن را حرام کرد!

(اثبات از کتب اهل سنت)


عمر بن خطاب متعه (صیغه) را حرام کرد (صحیح مسلم)

در بسیاری روایات می بینیم که  صحابه صراحتا می گویند که ایشان در زمان رسول خدا ، ابو بکر و قسمتی از دوران خلافت عمر متعه می کرده وآن را جایز می دانسته اند :

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ أَخْبَرَنِی أَبُو الزُّبَیْرِ قَالَ سَمِعْتُ  جَابِرَ  بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُول کُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِیقِ الْأَیَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِی بَکْرٍ حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ فِی شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ

از جابر بن عبد الله الأنصاری شنیدم که می گفت : ما در زمان رسول خدا و ابو بکر در مقابل یک مشت خرما یا آرد متعه می کردیم . تا اینکه عمر در قضیه عمرو بن حریث از آن نهی کرد .

صحیح مسلم ج2 ص 1023 باب نکاح المتعة

الجمع بین الصحیحین ج2 ص399 - سنن البیهقی الکبرى ج7 ص237 - مسند أبی عوانة ج3 ص33- مصنف عبد الرزاق ج7 ص500 - معرفة السنن والآثار ج5 ص375 - التمهید لابن عبد البر ج10 ص112 - عون المعبود ج6 ص101 و...

شبیه همین روایت در مسند احمد وکتب دیگر  ذکر شده است .

 مسند أحمد بن حنبل ج1 ص52 و ج3 ص325 و...


نهی عمر بن خطاب از متعه نساء و متعه حج بر خلاف سنت پیامبر (ص) !!!

عمر بن خطاب گفت :

متعتان کانتا علی عهد رسول الله و أنا أنهی عنهما

دو متعه در زمان رسول الله بود که حلال بود من حرام می کنم ؛ متعه حج و متعه نساء .

المغنی ابن قدامة ج 7 ص 527. و المحلی ابنحزم ج7 ص 107 تفسیر قرطبی ج2 ص 167 و وکنزالعمال ج 8 ص 293 و البیان و التبیین جاحظ ج 2 ص 223و. . .


نتیجه :

# چیزی که خدا و پیامبر (ص) حلال دانسته اند عمر به چه حقی آن را حرام اعلام کرده؟

# آیا عقل عمر از عقل پیامبر (ص) و خدا بیشتر است؟

# «اهل سنت» شما در واقع «اهل سنت عمر» هستین نه «اهل سنت پیامبر (ص)»



فــیـــلــم

طبق روایت صحیح مسلم ؛ عمر بن خطاب متعه (صیغه) را حرام کرد!

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

صحیح بخاری : متعه در زمان پیامبر (ص) حلال بود تا اینکه عمر بن خطاب آن را حرام اعلام کرد!


أُنْزِلَتْ آیَةُ الْمُتْعَةِ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ یُنْزَلْ قُرْآنٌ یُحَرِّمُهُ وَلَمْ یَنْهَ عَنْهَا حَتَّى مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَأْیِهِ مَا شَاءَ

قَالَ مُحَمَّدٌ یُقَالُ إنَّهُ عُمًر.

عمران بن حصین می گوید: آیه ی متعه در کتاب خدا نازل شد. پس ما آن را با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) انجام می دادیم و آیه ای از قرآن نازل نشد که آن را تحریم کند. و ایشان از آن نهی نکردند تا این که وفات یافتند. تا این که مردی به رای خود ، آنچه را خواست گفت. (متعه را حرام کرد.)

«محمد بن اسماعیل بخاری» گفت: می گویند او «عمر بن خطاب» است.

 


 (روی عکس ها کلیک کنین تا آنها را به اندازه واقعی ببینین.)


متاسفانه در چاپ های جدید «صحیح بخاری» این جمله (قَالَ مُحَمَّدٌ یُقَالُ إنَّهُ عُمًر) را حذف کرده اند!

 تا بلکه «مردم» متوجه نشوند «عمر بن خطاب» «متعه» را حرام کرده است!

و روایت را بدیت صورت آورده اند :

أُنْزِلَتْ آیَةُ الْمُتْعَةِ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ یُنْزَلْ قُرْآنٌ یُحَرِّمُهُ وَلَمْ یَنْهَ عَنْهَا حَتَّى مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَأْیِهِ مَا شَاءَ

عمران بن حصین می گوید: آیه ی متعه در کتاب خدا نازل شد. پس ما آن را با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) انجام می دادیم و آیه ای از قرآن نازل نشد که آن را تحریم کند. و ایشان از آن نهی نکردند تا این که وفات یافتند. تا این که مردی به رای خود گفت آنچه را خواست (و متعه را حرام کرد).


# اقرار علمای اهل سنت مبنی بر وجود این عبارت در صحیح بخاری (کلیک کنید)


# این است امانتداری «علمای اهل سنت» !

# که در طول قرن ها بارها و بارها «کتب اهل سنت» را تحریف کرده اند تا بلکه «اهل سنت» متوجه حقیقت نشوند!

امیرالمومنین علی (ع) : اگر عمر از متعه نهی نمی کرد جز افراد بدبخت زنا نمی کردند.

(اثبات از کتب اهل سنت)


این مطلب را ابن جریر طبری و سیوطی در تفسیرشان از امیر مومنان علی (علیه السلام) نقل می کنند که فرمود:

لولا أنّ عمر رضی اللّه عنه نهی عن المتعة ما زنی إلاّ شقی.

اگر عمر از متعه نهی نمی کرد جز افراد بد بخت زنا نمی کردند. ( بلکه به متعه رو می آوردند)

تفسیر الطبری ج5 ص13 چاپ دار الفکر بیروت - الدر المنثور ج2 ص486 دار الفکر بیروت

عبد الرزاق نیز شبیه همین مطلب را از امیر مومنان در المصنف (ج7 ص500 شماره14029) نقل می کند.

قرطبی نیز در تفسیرش ج 5 ص 130 (چاپ دار الشعب قاهره) شبیه همین مطلب را از ابن عباس نیز نقل می کند .



فــیـــلــم

(اثبات از کتب اهل سنت)

ازدواج موقت از دیدگاه امیرالمومنین علی (ع)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

فــیـــلــم

اعتراف «مفتی اعظم الازهر» به زشت بودن چهره عمر

این هم اعتراف یک عالم بزرگ اهل سنت به چهره زشت عمر بن خطاب

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

قیافه عمر بن خطاب (طبق روایات اهل سنت)


 1- مردی با صورت سیاه و رنگ پریده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کان عمر آدم شدید الادمه

عمر بسیار سیاه چرده بوده

المعارف ، ص 181 ، اسم المؤلف:  ابن قتیبة أبو محمد عبد الله بن مسلم  الوفاة: 276هـ ، دار النشر : دار المعارف  - القاهرة  ، تحقیق : دکتور ثروت عکاشة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ابن عبدالبر چنین می گوید :

قد ذکر الواقدى من حدیث عاصم بن عبید الله عن سالم بن عبد الله بن عمر عن أبیه قال إنما جاءتنا الأدمة من قبل أخوالى بنى مظعون وکان أبیض لا یتزوج لشهوة إلا لطلب الولد وعاصم بن عبید الله لا یحتج بحدیثه ولا بحدیث الواقدى 
وزعم الواقدى أن سمرة عمر وأدمته إنما جاءت من أکله الزیت عام الرمادة وهذا منکر من القول وأصح ما فى هذا الباب والله أعلم حدیث سفیان الثورى عن عاصم بن بهدلة عن زر بن حبیش قال رأیت عمر شدید الأدمة

واقدی بر اساس حدیث عاصم بن عبیدالله از عبدالله بن عمر از پدرش می گوید : سیاه چردگی ما از طرف دایی های ما از بنی مظعون به ما رسیده است و او سفید رو بود و بخاطر شهوت ازدواج نمی کرد بلکه برای طلب فرزند ازدواج می کرد . به روایت عاصم بن عبیدالله و واقدی احتجاج نمی شود . 
واقدی فکر کرده که علت سیاه چردگی عمر بخاطر خوردن زیتون عام الرماده می باشد ولی ابن سخن منکر است و صحیح قول در این باب ، حدیث سفیان ثوری از عاصم بن بهدله از زر بن حبیش می باشد که گفت : عمر را دیدم که بسیار سیه چرده بود.

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب ، ج 3 ص 1146 ، اسم المؤلف:  یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی

ابن اثیر نیز همین نظر ابن عبدالبر را نقل و تایید کرده است .

أسد  الغابة فی معرفة الصحابة ، ج 4 ص 191 ، اسم المؤلف:  عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - 
بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عادل أحمد الرفاعی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برخی دیگر نیز به رنگ پریده بودن او اشاره کرده اند

تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج 2 ص 240 ، اسم المؤلف:  حسین بن محمد بن الحسن الدِّیار بَکْری الوفاة: 966 هـ ، دار النشر : دار صادر – بیروت 

سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی ، ج 2 ص 478 ، اسم المؤلف:  عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی العاصمی المکی الوفاة: 1111هـ ، دار النشر : 
دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1998م ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض
 



2- مردی با چشمان بسیار سرخ

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کان شدید حمره العینین

او دارای چشمانی بسیار سرخ بود. 

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب ، ج 3 ص 1146 ، اسم المؤلف:  یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی 

تلقیح فهوم أهل الأثر فی عیون التاریخ والسیر ، ص 76 ، اسم المؤلف:  جمال الدین أبی الفرج عبد الرحمن ابن الجوزی الوفاة: 597هـ ، دار النشر : شرکة دار الأرقم بن أبی الأرقم - بیروت - 1997 ، الطبعة : الأولى 

تهذیب التهذیب ، ج 7 ص 386 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى


3- مردی با چشمان لوچ (چپ چشم)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

الحولان من قریش : عمر بن الخطاب و ابولهب بن عبدالمطلب و ابوجهل بن هشام ....

لوچ های قریش عبارتند از : عمر بن خطاب ، ابولهب ، ابوجهل ....

المنمق فی أخبار قریش ، ص 405 ، اسم المؤلف:  محمد بن حبیب البغدادی الوفاة: 245هـ ، دار النشر : عالم الکتب  - بیروت / لبنان - 1405هـ -1985م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : خورشید أحمد فارق 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

الحولان الاشراف (الفاروق عمر) بن الخطاب رحمه الله، (أبو لهب) بن عبد المطلب ، (أبو جهل) بن هشام...

لوچ های اشراف عبارتند از : عمر بن خطاب ، ابولهب ، ابوجهل ....

المحبّر ، ص 303 ، اسم المؤلف:  محمد بن حبیب البغدادی الوفاة: 245هـ ، دار النشر : مطبعه جمعیه دائره المعارف العثمانیه – دکن 1361 هـ / 1942 م

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عن أبی رجاء العطاردی قال رأیت عمر بن الخطاب أصلع طویل أحول ذو سبلة وکان إذا حز به الأمر فتلها

ابی رجاء عطاردی می گوید : عمر را دیدم که اصلع ( موهایش جلوی سرش ریخته ) و لوچ بود و سبیلی که هر وقت عصبانی می شد آن را تاب می داد 
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل ، ج 44  ص 18 ، اسم المؤلف:  أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1995 ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری 


4- مردی با سبیل کلفت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کان عمر بن الخطاب ... سبلته کبیرة

سبیل عمر کلفت بود

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل ، ج 44 ص 17 ، اسم المؤلف:  أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1995 ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری 

تاریخ الخلفاء ، ص 131 ، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی الوفاة: 911 ، دار النشر : مطبعة السعادة - مصر - 1371هـ - 1952م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد محی الدین عبد الحمید 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کان عمر بن الخطاب.... سبلته کثیرة الشعر فی أطرافها صهبة .

سبیل های عمر بسیار پُر پُشت بود و کناره های آن به رنگ سرخ و سفید بود 

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب ، ج 3 ص 1146 ، اسم المؤلف:  یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی 

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 3 ص 254 ، اسم المؤلف:  شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى 


تاریخ الخلفاء ، ص 131 ، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی الوفاة: 911 ، دار النشر : مطبعة السعادة - مصر - 1371هـ - 1952م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد محی الدین عبد الحمید 


5- مردی با بریدگی ها و خطوط سیاه بر روی صورتش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کان فی وجه عمر خطان أسودان من البکاء وکان فی وجه عمر رضی الله عنه خطان أسودان من الدموع

البته مریدان خلیفه برای خندیدن به ریش عابدان بوده است که گفتند : دو خط سیاه صورت عمر بن خطاب ، اثر و مجرای اشک های عابدانه او بوده است !

فضائل الصحابة ، ج 1 ص 253 رقم 318 ، اسم المؤلف:  أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. وصی الله محمد عباس 


إحیاء  علوم الدین ، ج 4  ص 184  ،اسم المؤلف:  محمد بن محمد الغزالی أبو حامد الوفاة: 505 ، دار النشر : دار االمعرفة - بیروت 


تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 3 ص 270 ، اسم المؤلف:  شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى 


نتیجه 

علمای اهل سنت اینگونه چهره عمر بن خطاب را توصیف کرده اند : 

1- مردی با صورت سیاه و رنگ پریده

2- مردی با چشمان بسیار سرخ

3- مردی با چشمان لوچ (چپ چشم)

4- مردی با سبیل کلفت

5- مردی با بریدگی ها و خطوط سیاه بر روی صورتش




# عکس سمت چپی ؛ چهره واقعی عمر ، طبق روایات اهل سنت است.

# اما عکس سمت راستی ، کسی است که نقش عمر را در سریال «عمر فاروق» بازی کرده است!!!






فــیـــلــم

 

اعتراف «مفتی اعظم الازهر» به زشت بودن چهره عمر

این هم اعتراف یک عالم بزرگ اهل سنت به چهره عمر بن خطاب

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.


قضاوت با شما

طبق روایات اهل سنت :

ابوبکر = حدود 40 سال بت پرست بوده است و سپس (ظاهرا) مسلمان شد.

عمر بن خطاب = حدود 30 سال بت پرست بوده است و سپس (ظاهرا) مسلمان شد.

عثمان = حدود 35 سال بت پرست بوده است و سپس (ظاهرا) مسلمان شد.

امام علی (ع) = هرگز بت پرست نبوده و در کودکی مسلمان شد و اولین کسی بود که به پیامبر (ص) ایمان آورد.


# کدام یک از این ها شایسته تر برای خلافت هستن؟

# کسانی که 30 تا 40 سال از عمرشان را بت پرست بودن برای خلافت شایسته ترن یا کسی (حضرت علی ع) که هرگز بت پرست نبوده؟

# راستی جانشین کدام پیامبری ، سابقه 40 سال بت پرستی دارد؟

التثویب چیست؟

والتَّثْوِیبُ: التَّعْوِیضُ، والدُّعاءُ إلى الصَّلاةِ، أو تَثْنِیَةُ الدُّعاءِ، أو أَنْ یَقولَ فی أذانِ الفَجْرِ: الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ مَرَّتَیْنِ عَوْداً على بَدْءٍ، والإِقامَةُ، والصَّلاةُ بَعْدَ الفَرِیضَةِ.

یکى از معانى تثویب دعوت به نماز و دوبار خواندن و دعوت کردن است. یکى دیگر از معانى آن این است که در اذان فجر دوبار الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ گفته شود.

القاموس المحیط ج1 ص64 المؤلف: مجد الدین أبو طاهر محمد بن یعقوب الفیروزآبادى (المتوفى: 817هـ)، تحقیق: مکتب تحقیق التراث فی مؤسسة الرسالة، بإشراف: محمد نعیم العرقسُوسی، الناشر: مؤسسة الرسالة للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت - لبنان، الطبعة: الثامنة، 1426 هـ - 2005 م، عدد الأجزاء: 1 .

 

معنی تثویب

ابن عمر : هرکس نماز تراویح می خواند مانند الاغ است.

(اثبات از کتب اهل سنت)


عبد الله بن عمر (ابن عمر) نیز یکی از کسانی است که نه تنها نماز تراویح نمی خواند بلکه عمل کسانی که نماز تراویح می خوانند را به الاغی تشبیه کرد که ساکت می مانند !

عَنِ الثَّوْرِیِّ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى ابْنِ عُمَرَ قَالَ: أُصَلِّی خَلْفَ الْإِمَامِ فِی رَمَضَانَ؟ قَالَ: «أَتَقْرَأُ الْقُرْآنَ؟» قَالَ: نَعَمْ قَالَ: أَفَتُنْصِتُ کَأَنَّکَ حِمَارٌ؟ صَلِّ فِی بَیْتِکَ.

مردی پیش ابن عمر آمد و گقت : در ماه رمضان پشت سر امام جماعت نماز بخوانم ؟ { مقصود نماز تراویح است } ابن عمر گفت : آیا قرآن می خوانی ؟ مرد گفت : بلی. ابن عمر گفت : آیا مثل الاغ ساکت می مانی ؟ در خانه ات نماز بخوان.

مصنف ابن ابی شیبه،ج۳،ص۳۹۹،ر۷۷۸۹ ط مکتبه الرشد
مصنف عبد الرزاق،ج۴،ص۲۶۴،ر۷۷۴۲ ط المجلس العلمی

سند این روایت صحیح است و تمامی راویان آن از حفاظ و ثقات و از راویان صحیحین هستند.

فحش عمر بن خطاب به پیامبر (ص) !!!

عمر بن خطاب : پیامبر (ص) هذیان می گوید!!!

(اثبات از کتب اهل سنت)


امام غزالی (عالم مشهور اهل سنت) در کتاب «سرالعالمین» نوشته است :

ولما مات رسول الله صلی الله علیه وسلم قال قبل وفاته ائتوا بدواة وبیضاء لأزیل لکم إشکال الأمر واذکر لکم من المستحق لها بعدی .

قال عمر رضی الله عنه دعوا الرجل فإنه لیهجر وقیل یهدر

زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفتند ، قبل از رحلت شان فرمودند : کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا مشکل شما را در امر [ خلافت ] بعد از خودم حل و کسی را که مستحق آن است ، برای شما ذکر نمایم .

عمر گفت : این مرد را رها کنید که او هذیان می گوید ، یا سخن بیهوده می گوید .

سر العالمین وکشف ما فی الدارین ، ص 18 ، اسم المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالی الوفاة: 505هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1424هـ 2003م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی

 



نتیجه 

# عمر بن خطاب نه تنها از فرمان پیامبر (ص) سرپیچی کرد و مانع آوردن کاغذ و قلم شد ، بلکه حتی به پیامبر اکرم (ص) فحش داد.

# ببینیم نظر خدا درباره کسانی که از پیامبر (ص) ، سرپیچی می کنند چیست؟

 

وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا (جن/23)

و هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانى کند قطعاً آتش جهنم براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند.



فـیـلـم

عمر بن خطاب: این مرد (پیامبر) دیوانه شده است!

(اثبات از کتب اهل سنت)

پیامبر (ص) در آخرین لحظات عمرش فرمود که برایم قلم و کاغد بیاورید تا چیزی بنویسم که تا ابد گمراه نشوید ، اما عمر بن خطاب مانع شد و به پیامبر (ص) نسبت هذیان و دیوانگی داد!

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

فــیـــلــم

خلافت فقط برای اهل بیت پیامبر است

(اثبات از کتب اهل سنت)

حال سوال این است که آیا ابوبکر و عمر و عثمان از اهل بیت پیامبر (ص) بوده اند؟

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایـــــنــــــجــــــا کلیک کنین.

فــیـــلــم

 

اثبات صحیح بودن «مسح پا در وضو» از قرآن

(اثبات از کتب اهل سنت)

برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



منظور از الی در آیه وضو چیست؟

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.


منظور از الی در آیه وضو چیست؟

  برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
  برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



پیامبر اکرم (ص) و امام علی در وضو پایشان را مسح می کردن.

 (اثبات از کتب اهل سنت)

  برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



تصریح علمای اهل سنت بر وجوب مسح پاها در وضو

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



جواب استدلال های مضحک عبدالله از آلمان درباره آیه وضو

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



کتاب و سنت میفرمایند باید در وضو پاها را مسح کرد

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



دلیل مسح پاها در وضو؟

  برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.



مسح پا در وضو توسط علی علیه السلام در کتب اهل سنت

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

فــیـــلــم

منظور از الی در آیه وضو چیست؟

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.


منظور از الی در آیه وضو چیست؟

  برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

# پیامبر (ص) با «یک مد آب» یا «ثلث یک مد آب» وضو می گرفت.

(این اندازه تقریبا به اندازه «یک لیوان آب» و حتی «کمتر از یک لیوان» است.)

(اثبات از صحیح بخاری)


# آیا می شود وضوی اهل سنت را با «یک لیوان آب» گرفت؟ قطعا نه

# اما وضوی شیعه را می توان با این حجم آب گرفت.

همین خود بهترین دلیل برای صحت وضوی شیعه و باطل بودن وضوی اهل سنت است.



پیامبر (ص) با «یک مد آب» آب وضو می گرفت.

حدثنا أبو نُعَیْمٍ قال حدثنا مِسْعَرٌ قال حدثنی بن جَبْرٍ قال سمعت أَنَسًا یقول کان النبی صلى الله علیه وسلم یَغْسِلُ أو کان یَغْتَسِلُ بِالصَّاعِ إلى خَمْسَةِ أَمْدَادٍ وَیَتَوَضَّأُ بِالْمُدِّ

انس می گوید: نبی اکرم - صلى الله علیه و اله و سلم - با یک صاع یا پنج مد آب، غسل می کرد و با یک مد آب، وضو می گرفت.

صحیح البخاری  ج 1   ص 84

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیامبر (ص) با «ثلث یک مد آب» آب وضو می گرفت.

حدثنا أبو بکر بن إسحاق ثنا الحسن بن علی بن زیاد وأخبرنی عبد الله بن محمد بن موسى ثنا محمد بن أیوب قالا ثنا إبراهیم بن موسى الرازی ثنا یحیى بن زکریا بن أبی زائدة ثنا شعبة عن حبیب بن زید عن عباد بن تمیم عن عبد الله بن زید أن النبی  صلى الله علیه وسلم  أتی بثلثی مد من ماء فتوضأ فجعل یدلک ذراعیه هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه
قال الذهبی فی التلخیص  : على شرطهما

در این روایت اشاره شده که : پیامبر (ص) با یک سوم یک مد وضو می گرفت.

المستدرک على الصحیحین ج1 ص243

حاکم در پایان روایت نوشته است : حدیث صحیح است به شرط مسلم و بخاری.




هر یک مد چقدر است؟


سایت اسلام وب (سایت مرکزی وهابیت) :

 http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=96044

فلتر الماء یکفی للوضوء ،بل یکفی للوضوء المد الذی هو أقل من اللتر، حیث یساوی 0,688لتر. وقد ثبت أن النبی ـ صلى الله علیه وسلم ـ کان یتوضأ بالمد ویغتسل بالصاع کما فی البخاری ومسلم

یک لیتر آب برای وضو کافی است بلکه یک مد که کمتر از یک لیتر است و مقدار آن تقریبا 688/0 لیتر است است (تقریبا نصف). چرا که ثابت است از پیامبر ص که با یک مد وضو گرفتند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سایت اداره اوقاف امارات

 http://www.awqaf.gov.ae/Fatwa.aspx?SectionID=9&RefID=16015

والخلاصة
المد هو الحجم المقابل لملء الیدین المتوسطتین لا مقبوضتین ولا مبسوطتین، ویختلف وزنه من مادة إلى أخرى، ویقدر وزنه من الشعیر بحوالی: 510غرام، وحجم المد هو:625 ملیلتر، ووزن مد من الأرز حوالی 555 غرام. وأقل ما یجزئ فی إطعام المسکین فی الکفارات هو أن یملک مدا من غالب القوت، ومن زاد على ذلک حسب التقدیرات الموجودة المتعلقة بیسر الناس فذلک حسن، والله تعالى أعلم.

خلاصه آنکه حجم یک مد 625 میلی لیتر  است .

که اگر تقسیم بر سه کنیم میشود: تقریبا 209 میلی لیتر

این اندازه حدود «یک لیوان آب» و حتی «کمتر از یک لیوان» می شود.



پس ثابت شد که پیامبر (ص) برای وضو تقریبا از «یک لیوان آب» و حتی «کمتر از یک لیوان» استفاده کرده است.



آیا می شود وضوی اهل سنت را با «یک لیوان آب» گرفت؟

چگونگی وضو گرفتن اهل سنت :

1- سه بار شستن دست‌ها تا مچ

2- مضمضه کردن یا آب در دهان گرداندن

3- استنشاق یا شستن بینی

4- سه بار شستن صورت

5- سه بار شستن دست‌ها از نوک انگشتان تا آرنج

6- مسح تمام سر، به‌طوری‌که تمام موها خیس شوند

7- مسح گوش‌ها

8- مسح گردن

9- سه بار شستن پاها تا مچ پا، ودر بعض مذاهبشان بر اساس فتوا تاساق پا و حتی زانو نیز می شویند.

# به راستی آیا می شود این وضو را «فقط» با «یک لیوان آب» گرفت؟



وضوی شیعه را می توان با «یک لیوان آب» آب گرفت.

1- شستن صورت از بالای پیشانی تا آخر چانه

2- شستن دست‌ها از آرنج تا سر انگشتان

3- مسح کشیدن روی سر با تری باقیمانده روی دست راست

4- مسح کشیدن روی پای راست با تری باقیمانده روی دست راست

5- مسح کشیدن روی پای چپ با تری باقیمانده روی دست چپ

ــــــــــــــــــــــــــ

امام باقر (ع) : 3 مشت آب برای وضو گرفتن کافی است.

امام باقر (ع) فرمود: سه مشت آب برای وضو کافی است. یک مشت آب برای صورت و دو مشت براى دو دست. با رطوبت دست راستت جلوی سرت را مسح کن و با رطوبتی که از دست راست باقی مى ماند روی پای راست و با رطوبتی که از دست چپ باقی مى ماند،روی پای چپ را مسح کن، مردی از امیر المؤمنین (ع) از کیفیت وضوی رسول خداپرسید ، حضرت همین گونه گفت.

اصول کافى، ج‏3، کتاب طهارت، باب ((صفة الوضوء)) حدیث 4



آیا این خود بزرگترین دلیل برای صحیح بودن «وضوی شیعه» و باطل بودن «وضوی اهل سنت» نیست؟

قرآن فقط «حد شستن دست» را مشخص کرده است (نه جهت شستن را)

(اثبات از قرآن و کتب اهل سنت)


# «الی» اینجا به معنای «تا» است و قرآن فقط «حد شستن دست» را مشخص کرده است و نه «جهت» شستن دست را.
 
# ما شیعیان از طریق روایات اهل بیت می فهمیم «جهت» شستن باید از سمت آرنج به طرف نوک انگشتان باشد.

 
«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیدِیکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ» (مائده/6)
 
پس بشویید سرهایتان را و دست هایتان را تـا آرنج .
 

 
قرآن فقط «حد شستن دست» را مشخص کرده است. (نه جهت شستن را)

# «اِلى» در زبان عربی معانی متفاوتی دارد. یکی از معانی اش «تا» است. که در این به همین معنا آمده است.

# خداوند در این آیه فقط «حدّ شستن دست» را مشخص کرده است که دست ها باید «تا» «آرنج» شسته شود.

# کلمه «اِلى» فقط برای تعیین «حدّ شستن دست» می باشد. چون اصولا واژه «ید» (دست) کلی است و معلوم نیست که منظور خدا از کلمه «ایدیکم» تا چه قسمتی از دست می باشد، لذا به همین خاطر کلمه «اِلى» به معنای جهت شستن نمی باشد و فقط برای تعیین «حدّ شستن دست» می باشد.

# حتی اهل سنت فقط شستن دست از نوک انگشتان به سمت آرنج را مستحب می دانند و آن را واجب نمی دانند.

# برداشت علمای اهل سنت مانند علمای شیعه این است که معنی «الی» «جهت شستن» نیست و فقط برای تعیین «حدّ شستن دست» می باشد.

برای مثال ؛ آقای بغوی (مفسر شهیر اهل سنت) در تفسیر خود مینویسد که معنی «الی» «جهت شستن» نیست بلکه معنی «معیت» را دارد:

قوله تعالى ) وأیدیکم إلى المرافق ( أی مع المرافق کما قال الله تعالى ) ولا تأکلوا أموالهم إلى أموالکم ( أی مع أموالکم وقال ) من أنصاری إلى الله ( أی مع الله وأکثر العلماء على أنه یجب غسل المرفقین وفى الرجل یجب غسل الکعبین

سخن خداوند " و دستانتان تا آرنج"  یعنی دستانتان  به همراه آرنج ها.  همانطوری که خداوند میفرماید: " و اموال آنها(یتیم) را تا اموال خود نخورید"  یعنی با اموالتان .
و در ایه :  "از نصاری تا الله" یعنی با الله و بیشتر علما گفته اند که شستن آرنج واجب است ....

تفسیر البغوی  ج 2  ص 15


و اما جهت شستن دست ها باید چگونه باشد؟

# همانطور که اشاره شد در قرآن فقط مشخص است که از نوک انگشتان تا آرنج باید شسته شود ولی جهت شستن مشخص نشده است.

ما شیعیان از طریق روایات اهل بیت می فهمیم که جهت شستن از بالا به پایین است و دست ها باید از آرنج به سمت نوک انگشتان شسته شوند.

به عنوان مثال :

از امام باقر (ع) از کیفیت وضوی رسول(ص) سؤال نمودیم. حضرت طشت یا ظرف کوچک پر از آب درخواست نمود و دو کف دستان خود را شسته و سپس مشتی از آب برداشت و با آن صورتش را شست، آن گاه دست چپ را در ظرف آب فرو برده و مشتی از آن را بر دست راست خود ریخت و آن را از آرنج تا سر انگشتان شست و هیچ‏گاه آب را به طرف آرنج برنگرداند و همین عمل را نسبت به دست چپ انجام داد. سپس سر و دو پای خود را تاکعبین با رطوبت دستانش مسح نمود.

تهذیب الاحکام، ج 1، ص 55، ح 185.



فــیـــلــم

منظور از الی در آیه وضو چیست؟

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

منظور از الی در آیه وضو چیست؟

  برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
  برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

علمای اهل سنت شستن دست از نوک انگشت به سمت آرنج را واجب نمی دانند :
 
(فقط مستحب می دانند)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
# بغوی (مفسر شهیر اهل سنت) : معنی «الی» «جهت شستن» نیست بلکه معنی «معیت» را دارد.
 
# بن باز (مفتی اعظم عربستان) : واجب نیست دست ها از نوک انگشتان به سمت آرنج شسته شوند.
 
# «امام نووی» (عالم شهیر اهل سنت) : مستحب است اگر کسی آب روی دست می ریزد دست ها از آرنج شسته شود.
 
# در کتاب «الفقه على المذاهب الاربعه» آمده : نزد شافعی مستحب است اگر کسی آب روی دست می ریزد دست ها از آرنج شسته شود.
 

 آقای بغوی (مفسر شهیر اهل سنت) در تفسیر خود مینویسد که معنی «الی» «جهت شستن» نیست بلکه معنی «معیت» را دارد:

قوله تعالى ) وأیدیکم إلى المرافق ( أی مع المرافق کما قال الله تعالى ) ولا تأکلوا أموالهم إلى أموالکم ( أی مع أموالکم وقال ) من أنصاری إلى الله ( أی مع الله وأکثر العلماء على أنه یجب غسل المرفقین وفى الرجل یجب غسل الکعبین

سخن خداوند " و دستانتان تا آرنج"  یعنی دستانتان  به همراه آرنج ها.  همانطوری که خداوند میفرماید: " و اموال آنها(یتیم) را تا اموال خود نخورید"  یعنی با اموالتان .
و در ایه :  "از نصاری تا الله" یعنی با الله و بیشتر علما گفته اند که شستن آرنج واجب است ....

تفسیر البغوی  ج 2  ص 15

آقای بن باز مفتی اعظم عربستان می گوید :
 

هل یجب عند غسل الید عند الوضوء من المرفق إلى الکف من الأعلى إلى الأسفل، أم أنه لا یجب التقید باتجاه معین؟

الواجب غسل الید من أطراف الأصابع إلى المرفق فی الوضوء، کان النبی -صلى الله علیه وسلم- کان یغسل ذراعیه مع المرفقین حتى یشرع فی العضد، یعنی یدخل المرفقین فی الغسل، سواءٌ بدأ من أعلى أو من أسفل، المهم أن یجری الماء على الید من أطراف الأصابع إلى المرفق إلى أول العظم، وهکذا فی الرِّجل یجری الماء على الرجلین حتى یستدخل الکعبین یشرع فی الساق، فتکون المرفقان والکعبان کلها داخلة فی المغسول

سوال :  آیا در هنگام وضو، شستن آرنج تا دست  از بالا به پایین  واجب است یا اینکه جهت آن مهم نیست؟

جواب : آن چیزی که واجب است، شستن دست از دور انگشتان تا آرنج است . پیامبر ص دستانش(ساعد) را با آرنج میشست تا اب بر بازو هم جاری میشد. یعنی اینکه آرنج در شست و شو وارد میشود . جدای از اینکه از بالا شروع شود یا از پایین ؛ مهم این است که آب بر دست از اطراف انگشتان تا آرنج تا اول استخوان جاری شود ...


الکتاب: فتاوى نور على الدرب، المؤلف: عبد العزیز بن عبد الله بن باز (المتوفى: 1420هـ)، جمعها: الدکتور محمد بن سعد الشویعر - ج5ص104

 آدرس از سایت بن باز :

http://binbaz.org.sa/node/16658

فایل صوتی صدای بن باز:

http://ibnbaz.org/audio/noor/018820.mp3


 «امام نووی» در کتاب المجموع تحت عنوان:«فی مَسائِلَ تَتَعَلَّقُ بِغَسْلِ الْیَدِ» می نویسد:

قالَ اَبُوالقاسِمِ الصَّیْمَری وَ صاحِبُهُ الماوِرْدی فِی الحاوی: «یَسْتَحِبُّ اَنْ یَبْدَأَ فی غَسْلِ یَدَیْهِ مِنْ اَطْرافِ اَصابِعِهِ فَیَجْرِى الْماءَ عَلى یَدَیْهِ وَ یُدیرُ کَفَّهُ الاُخْرى عَلَیْها مُجْرِیاً لِلْماءِ بِها اِلى مِرْفَقِهِ وَ لا یَکْتَفى بِجَرْیانِ الْماءِ بِطَبْعِهِ، فَاِنْ صَبَّ عَلَیْهِ غَیْرُهُ بَدَأَ‌ بِالصَّبِّ مِنْ مِرْفَقِهِ اِلى اَطْرافِ الاَصابِعِ.» 


ابوالقاسم صیمری و ماوردی در الحاوی گویند: «مستحب است که در شستن دست ها از انگشتان شروع شود. پس باید آب را بر دست بریزد و کف دست دیگر را بر آن بکشد تا آب را به آرنج برساند و نباید فقط به جریان آب اکتفا نماید. پس اگر کسی بر او آب ریخت، باید برای شستن دستان از آرنج شروع کرده و به انگشتان ختم کند.»
 
المجموع شرح المهذب ج1 ص394 المؤلف: أبو زکریا محیی الدین یحیى بن شرف النووی (المتوفى: 676هـ)، الناشر: دار الفکر.
 
وضو النبی

در کتاب «الفقه على المذاهب الاربعه» آمده:

مِنَ السُّنَنِ الشّافِعی: «... اَمّا اِذا تَوَضَّأَ مِنْ مَکانٍ یَنْزِلُ مِنْهُ الْماءُ عَلى یَدِهِ بِدُونِ اَنْ یَغْتَرِفَ هُوَ مِنْهُ کَما اِذا تَوَضَّأَ مِنْ حَنَفِیَّةٍ اَوْ اِبْریقٍ اَوْ کاَن یَصُبُّ لَهُ الْماءَ شَخْصٌ فَاِنَّهُ یَبْدَأُ فِی الْیَدَیْنِ مِنَ الْمَرافِقِ.» 

از مستحبات وضو نزد شافعی: «... اما اگر از جایی وضو بگیرد که آب بر دستش می ریزد. بدون آن که مشت، مشت بردارد؛ مثل این که از حنفیه(حوضی که از آن، آب خارج می شود یا شیر آب) یا آفتابه استفاده کند یا این که شخصی برایش آب بریزد، مستحب است که از آرنج شروع نماید.»
 
الفقه على المذاهب الأربعة ج1 ص67 المؤلف: عبد الرحمن بن محمد عوض الجزیری (المتوفى: 1360هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1424 هـ - 2003 م، عدد الأجزاء: 5. 
 

وضو پیامبر



فــیـــلــم

منظور از الی در آیه وضو چیست؟

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

منظور از الی در آیه وضو چیست؟

  برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
  برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

# طبق روایات اهل سنت ؛ 7 نفر از مفسران بزرگ ، قرآن را اعراب گذاری کردند که 4 نفر از آنها «ارجلکم» را «مجرور» نقل کرده اند و فقط 3 نفر از آنها «ارجلکم» را «منصوب» نقل کرده اند.


# قرآن در زمان پیامبر (ص) و پس از مرگ او بدون اعراب بود.

# در نیمه سدهٔ دوم هجری قمری ، «هفت تن از روخوانان سرشناس قرآن» ، آن را اعراب گذاری کردن که مشهور به «قراء سبعه» شده اند.

# این 7 نفر عبارتند از : ابن کثیر مالکی ، ابو عمرو ، حمزه کوفی ، عاصم کوفی ، ابوعامر ، کسایی کوفی ، نافع مدنی

# از نظر علمای اهل سنت ، همه قرائت های هفت گانه ، صحیح هستند.


امام فخر رازی (عالم مشهور اهل سنت) : 4 نفر از «قراء سبعه» ارجلکم را «مجرور» خوانده اند و فقط 3 نفر آن را «منصوب» خوانده اند.

قال: حجّة من قال بوجوب المسح مبنی على القراءتین المشهورتین فی قوله:" وَ أَرْجُلَکُمْ" و هما:

الاوّل: قرأ ابن کثیر، و حمزة، و أبوعمرو،  و عاصم‏ فی روایة  أبو بکر عنه ‏بالجرّ.

الثانی: قرأ نافع، و ابن عامر، و عاصم ‏فی روایة حفص عنه‏ بالنصب.

دلیل کسانی که گفتند مسح واجب است مبنی بر 2 قرائت مشهور در بیان «ارجلکم» است و آن دو عبارتند از :

اول :  ابن کثیر و حمزه و ابوعمرو و عاصم به روایت (شاگردش) ابوبکر به جر خوانده اند.

دوم : نافع و ابن عامر و عاصم به روایت حفص به نصب خوانده اند.

التفسیر الکبیر ج11 ص305 المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین التیمی الرازی الملقب بفخر الدین الرازی خطیب الری (المتوفى: 606هـ)، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الثالثة - 1420 هـ


نکته ها :

# از «قراء سبعه» ، 4 نفر به جر خوانده‌اند و 3 نفر به نصب ، یعنی اکثریت با کسانی است که به جر خوانده‌اند.

# اگر قرائت اکثریت (4 نفر) را بگیریم و «ارجلکم» را «مجرور» بخوانیم ، در نتیجه باید بگوییم 100 درصد پا باید مسح شود چون اعراب «ارجل» مانند «رئوس» منصوب می شود و در نتیجه کاملا واضح است که «ارجل» به «رئوس» عطف می شود.

# اگر نظر 3 نفر باقی مانده را بگیریم باز هم پا باید مسح شود چون در این صورت «ارجل» به محل «رئوس» عطف می شود همانطور که در آیه 3 سوره توبه ، اعراب ظاهری «رسول» با «الله» متفاوت است اما «رسول» عطف به محل «الله» شده است. (أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُـــهُ). در این حالت می گوییم  «عطف بر محل» رخ داده است. «عطف بر محل» در کلام عرب و قرآن شایع است.

# یعنی به هر 2 روش که بگیریم کار شیعه در مسح پا درست است و کار اهل سنت در شستن پا غلط است.

فــیـــلــم

پیامبر اکرم (ص) و امام علی در وضو پایشان را مسح می کردن.

 (اثبات از کتب اهل سنت)

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

ابن عباس : مردم در وضو پایشان را می شویند اما قرآن به مسح دستور داده است.

(کتب اهل سنت)


هرگاه از ابن عباس در مورد کیفیت وضو مى پرسیدند، او در پاسخ مى گفت:

«ابَى النّاسُ اِلّا الغُسلَ وَلا اَجِدُ فى کِتابِ اللّهِ اِلّا المَسْح»

«مردم اصرار بر شستن کردند، در حالى که قرآن به مسح دستور داده است.» 

کنز العمّال 9: 432/ 26837 - الدر المنثور، ج 3، ص 1- 4


ابن عباس کیست؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

# ابن عباس پسر عموی پیامبر (ص) و از صحابی پیامبر (ص) است و از بزرگان صحابه به شمار می آید.

# پیامبر (ص) همواره از او تمجید کرده است.

# در صحیح بخاری و صحیح مسلم ، 1660 روایت از ابن عباس نقل شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیامبر (ص) خطاب به ابن عباس فرمود :

اللَّهُمَّ علمه الحکمة وتأویل القرآن

خدایا به او حکمت بیاموز و تاویل قرآن.

منبع : الاستیعاب فی معرفة الأصحاب لابن عبد البر / الاستیعاب فی تمییز الأصحاب / حرف العین / باب عَبْد اللَّهِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ابن جوزی در نقل دیگر از پیامبر می نویسد:

«اللهم فقّهه فی الدین و علّمهُ التأویل.»

خدایا او را در دین فقیه کن و به او تاویل یاد بده.

صفة الصفوة، ج 1، ص 233.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیامبر (ص) خطاب به ابن عباس فرمود :

«اللهم علّمه الحکمةَ.»

خدایا به او حکمت بیاموز

کتاب الثقات ج3، ص 207، ج 1، ص 315؛ صفة الصفوة، ج 1، ص 323.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در جای دیگر چنین فرمود:

«الّلهمّ بارِکْ فیه و انْشُرْ مِنْه.»

حلیة الاولیاء، ج1، ص 316.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

همچنین نقل شده که :

پیامبر اکرم (ص) دست مبارک خود را بر سر ابن عباس گذارده و فرمود:

«اللهم اَعْطِهِ الحکمة و عَلِّمْهُ التأویل.»

خدایا به او حکمت عطا کن و تاویل بیاموز.

تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 117؛ استیعاب ج3، ص 70؛ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 353؛ شمس الدین ذهبی، العِبَر ج1، ص 30؛ الوافی بالوفیات، ج 17، ص 234.

ممنوع کردن حج عمره و متعه زنان توسط عمر بن خطاب بر خلاف سنت پیامبر (ص)

(اثبات از کتب اهل سنت)


عبد الرحمن ابن أَبِی زَیْدٍ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ سَوَادَةَ، قَالَ: صَلَّیْتُ الصُّبْحَ مَعَ عُمَرَ، فَقَرَأَ:

سُبْحانَ وَسُورَةً مَعَهَا، ثُمَّ انْصَرَفَ وَقُمْتُ مَعَهُ، فَقَالَ: أَحَاجَةً؟ قُلْتُ:

حَاجَةً، قَالَ: فَالْحَقْ، قَالَ: فَلَحِقْتُ، فَلَمَّا دَخَلَ أَذِنَ لِی، فَإِذَا هُوَ عَلَى سَرِیرٍ لَیْسَ فَوْقَهُ شَیْءٌ، فَقُلْتُ: نَصِیحَةً، فَقَالَ: مَرْحَبًا بِالنَّاصِحِ غُدُوًّا وَعَشِیًّا، قُلْتُ: عَابَتْ أُمَّتُکَ مِنْکَ أَرْبَعًا، قَالَ: فَوَضَعَ رَأْسَ دِرَّتِهِ فِی ذَقْنِهِ، وَوَضَعَ أَسْفَلَهَا عَلَى فَخِذِهِ، ثُمَّ قَالَ: هَاتِ، قُلْتُ: ذَکَرُوا أَنَّکَ حَرَّمْتَ الْعُمْرَةَ فِی أَشْهُرِ الحج، ولم یفعل ذلک رسول الله ص وَلا أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَهِیَ حَلالٌ، قَالَ: هِیَ حَلالٌ، لَوْ أَنَّهُمُ اعْتَمَرُوا فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ رَأَوْهَا مُجْزِیَةً مِنْ حَجِّهِمْ، فَکَانَتْ قَائِبَةً قَوْبَ عَامِهَا، فَقَرَعَ حَجَّهُمْ، وَهُوَ بَهَاءٌ مِنْ بَهَاءِ اللَّهِ، وَقَدْ أَصَبْتُ قُلْتُ: وَذَکَرُوا أَنَّکَ حَرَّمْتَ مُتْعَةَ النِّسَاءِ وَقَدْ کَانَتْ رُخْصَةً مِنَ اللَّهِ نَسْتَمْتِعُ بِقَبْضَةٍ وَنُفَارِقُ عَنْ ثلاث.

قال: ان رسول الله ص أَحَلَّهَا فِی زَمَانِ ضَرُورَةٍ، ثُمَّ رَجَعَ النَّاسُ إِلَى السِّعَةِ، ثُمَّ لَمْ أَعْلَمْ أَحَدًا مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَمِلَ بِهَا وَلا عَادَ إِلَیْهَا، فَالآنَ مَنْ شَاءَ نَکَحَ بِقَبْضَةٍ وَفَارَقَ عَنْ ثَلاثٍ بِطَلاقٍ، وَقَدْ أَصَبْتُ قَالَ: قُلْتُ:وَأَعْتَقْتَ الأَمَةَ أَنْ وَضَعَتْ ذَا بَطْنِهَا بِغَیْرِ عِتَاقَةِ سَیِّدِهَا، قَالَ: أَلْحَقْتُ حُرْمَةً بِحُرْمَةٍ، وَمَا أَرَدْتُ إِلا الخیر، واستغفر الله قلت: وتشکوا مِنْکَ نَهْرَ الرَّعِیَّةِ وَعُنْفَ السِّیَاقِ قَالَ: فَشَرَعَ الدِّرَّةَ، ثُمَّ مَسَحَهَا حَتَّى أَتَى عَلَى آخِرِهَا، ثُمَّ قَالَ: أَنَا زَمِیلُ مُحَمَّدٍ- وَکَانَ زَامِلَهُ فی غزوه قرقره الکدر- فو الله إِنِّی لأَرْتَعُ فَأَشْبَعُ، وَأَسْقِی فَأَرْوِی، وَأَنْهَزُ اللَّفُوتَ، وَأَزْجُرُ الْعَرُوضَ، وَأَذُبُّ


عمران بن سواد می گوید : روزی نماز صبح را با عمر خواندم و پس از آن در پی او به راه افتادم .پرسید : حاجتی داری ؟گفتم : آری . نصیحت .گفت : مرحبا به تو . بگو.گفتم : تو عمره را در ماه های حج حرام کردی در حالیکه رسول خدا حلال می شمرد و ابوبکر نیز چنین نکرد .عمر گفت : این بدان جهت بود که مردم  نپندارند با انجام عمره حج تمتع از آنان ساقط است !

پرسیدم : امر دیگر آن که تو متعه زنان را حرام کردی در حالیکه رسول خدا حلال شمرده بود .عمر گفت : رسول خدا به ضرورت حلال  کرد  و پس از اینکه ضرورت از بین رفت من آن را ممنوع کرم .پرسیدم : امر دیگر آنکه تو رعیت را آزار می دهی (یعنی به تندی و خشونت با آن ها برخورد می کنی ) گفت :  ‌انا زمیل محمد !!!  یعنی من همتای محمدم !

الکتاب: تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری ج4 ص 225 /المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: 310هـ)/(صلة تاریخ الطبری لعریب بن سعد القرطبی، المتوفى: 369هـ)/الناشر: دار التراث - بیروت/الطبعة: الثانیة - 1387 هـ/عدد الأجزاء: 11

 

آقایان وهابی میگویند : شستن پا در وضو در کتب شیعه آمده است!

ایشان میگویند که حتی روایت شستن پا درکتب شیعه موجود است وشیعه به ان عمل نمیکند!!

و به روایات ضعیفی مثل روایت مرحوم ثقفی در کتاب الغارات استناد میکنند که امیرالمومنین در نامه اش به محمد بن ابی بکر نوشته است که پاهای خود را بشوید!!

اما از آنها سوال میکنیم که ایا خود تابحال این روایات را دیده اند؟  آیا این روایات ضعیف برای شیعه هیچ جای استناد دارد؟


 

إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُّ فِی کِتَابِ الْغَارَاتِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبَایَةَ قَالَ کَتَبَ عَلِیٌّ ع إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ مِصْرَ أَمَّا بَعْدُ إِلَى أَنْ قَالَ ع ثُمَّ الْوُضُوءُ فَإِنَّهُ مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ اغْسِلْ کَفَّیْکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ تَمَضْمَضْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اسْتَنْشِقْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اغْسِلْ وَجْهَکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ یَدَکَ الْیُمْنَى ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِلَى الْمِرْفَقِ ثُمَّ یَدَکَ الشِّمَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِلَى الْمِرْفَقِ ثُمَّ امْسَحْ رَأْسَکَ ثُمَّ اغْسِلْ رِجْلَکَ الْیُمْنَى ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ اغْسِلْ رِجْلَکَ الْیُسْرَى ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَإِنِّی رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّه ص هَکَذَا کَانَ یَتَوَضَّأُ قَالَ النَّبِیُّ ص الْوُضُوءُ نِصْفُ الْإِیمَان‏

مستدرک الوسائل،ج1،ص305و306،ر688 ط موسسة آل البیت علیهم السلام

عبایه می گوید که علی (ع) به محمد بن ابی بکر و اهل مصر نامه ای نوشت.اما بعد تا جایی که امیر المومنین (ع) گفت : سپس وضوء متمم نماز است. سه بار دست هایت را بشوى و سه بار آب در دهان بگردان و سه بار آب در بینى کن و سه بار روى خود بشوى و سه بار دست راست را تا آرنج و سه بار دست چپ را تا آرنج، پس سرت را مسح کن سپس پای راستت را سه مرتبه بشوی و سپس پای چپت را سه مرتبه بشوی.من دیدم که رسول الله (ص) اینگونه وضوء می گرفت.پیامبر (ص) گفت : وضوء نصف ایمان است

 

اصل این روایت در کتاب الغارات مرحوم ثقفی آمده:

 

قال إبراهیم: فحدّثنا یحیى بن صالح قال: حدّثنا مالک بن خالد الأسدیّ عن [الحسن بن إبراهیم عن عبد اللَّه بن الحسن بن] الحسن بن علیّ بن أبى طالب علیهم السّلام عن عبایة

 الغارات،ج1،ص228

 

اما سند این روایت:

 

گذشته از اینکه در سند این روایت روات مجهول به چشم میخورد، کتاب الغارات سند مشخصی ندارد محقق این کتاب در مقدمه کتاب می گوید: «نظر به آنکه نسخه مخطوط کتاب «الغارات» که متعلّق به نگارنده و أساس طبع کتاب حاضر است مشوّش و مندمج و درهم و برهم و غیر مصحّح بود از این روى در صدد بر آمدم که نسخه دیگرى را از آن بدست آورم تا در تصحیح کتاب از آن نیز کمک گرفته و از هر دو استفاده کنم متأسّفانه تیر این آرزو بهدف مقصود نرسید.» وی در ادامه تلاشهای خود را برای یافتن آن توضیح داده و در پایان می گوید: «کتاب «الغارات ثقفی» از بین رفته است و نسخه مخطوطى از آن در هیچ یک از کتابخانه‏ هاى جهان طبق فهارسى که در دست است وجود ندارد و نصوصى که از آن کتاب نقل شده است همانا قسمتهایى است که عالم متبحّر و ثقه ناقد ابن أبى الحدید در شرح معروف خود بکتاب نهج البلاغة نقل نموده است و بس». نسخه ای که ایشان از آن استفاده کرده هم به تصریح خودش «کاتب آن تصریح کرده که نسخه أصل که مأخذ استنساخ وى بوده است مشوّش و درهم و برهم بوده از این روى نتوانسته مطالب کتاب را درست مرتّب کند در یکجا گفته: «در اینجا سقطى هست» و در جاى دیگر گفته: «محتمل است که در اینجا سقطى باشد.

تصحیف:

شیخ طوسی همین روایت را از صاحب کتاب الغارات به این صورت نقل کرده است: « ثم امسح رأسک ورجلیک . . فإنی رأیت رسول الله یصنع ذلک» (الأمالی ( مصنفات الشیخ المفید 13 ) : 267 .) لذا این از تصحیفات عامه است و الا بر فرض که شیعه باشد باید متعرض نقدی یا اظهار نظری در مورد این روایت می شد که نشده است. مضاف به اینکه وی در نظر عامه جزو روات ضعیف و غالی می باشد.

3 - قال : أخبرنی أبو الحسن علی بن محمد بن حبیش الکاتب قال : أخبرنی الحسن بن علی الزعفرانی قال : أخبرنی أبو إسحاق إبراهیم بن محمد الثقفی قال : حدثنا عبد الله بن محمد بن عثمان ( 1 ) قال : حدثنا علی بن محمد بن أبی سعید ( 2 ) ، عن فضیل بن الجعد ، عن أبی إسحاق الهمدانی قال : لما ولی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه الصلاة والسلام محمد بن أبی بکر مصر وأعمالها کتب له کتابا ، وأمره أن یقرأه على أهل مصر ولیعمل بما وصاه به فیه فکان الکتاب : .....  أنظر إلى الوضوء فإنه من تمام الصلاة ، وتمضمض ثلاث مرات ، واستنشق ثلاثا ، واغسل وجهک ، ثم یدک الیمنى ، ثم یدک الیسرى ، ثم امسح رأسک ورجلیک ، فإنی رأیت رسول الله صلى الله علیه وآله یصنع ذلک ، واعلم أن الوضوء نصف الإیمان.....




اما  روایت دیگری که وهابیون به آن استناد میکنند:

[8] فَأَمَّا مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ«» عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُنَبِّهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ«» قَالَ جَلَسْتُ أَتَوَضَّأُ فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص حِینَ ابْتَدَأْتُ فِی الْوُضُوءِ فَقَالَ لِی تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ وَ اسْتَنَّ ثُمَّ غَسَلْتُ ثَلَاثاً فَقَالَ قَدْ یُجْزِیکَ مِنْ ذَلِکَ الْمَرَّتَانِ فَغَسَلْتُ ذِرَاعَیَّ وَ مَسَحْتُ بِرَأْسِی مَرَّتَیْنِ فَقَالَ قَدْ یُجْزِیکَ مِنْ ذَلِکَ الْمَرَّةُ وَ غَسَلْتُ قَدَمَیَّ فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ خَلِّلْ بَیْنَ الْأَصَابِعِ لَا تُخَلَّلْ بِالنَّارِ

فَهَذَا خَبَرٌ مُوَافِقٌ لِلْعَامَّةِ وَ قَدْ وَرَدَ مَوْرِدَ التَّقِیَّةِ لِأَنَّ الْمَعْلُومَ الَّذِی لَا یَتَخَالَجُ فِیهِ الشَّکُّ مِنْ مَذَاهِبِ أَئِمَّتِنَا ع الْقَوْلُ بِالْمَسْحِ عَلَى الرِّجْلَیْنِ وَ ذَلِکَ أَشْهَرُ مِنْ أَنْ یَدْخُلَ فِیهِ شَکٌّ أَوِ ارْتِیَابٌ بَیَّنَ ذَلِکَ أَنَّ رُوَاةَ هَذَا الْخَبَرِ کُلَّهُمْ عَامَّةٌ وَرِجَالُ الزَّیْدِیَّةِ وَ مَا یَخْتَصُّونَ بِرِوَایَتِهِ لَا یُعْمَلُ بِهِ عَلَى مَا بُیِّنَ فِی غَیْرِ مَوْضِعٍ

الاستبصار للطوسی (1/ 65) و تهذیب الأحکام (1/93) ووسائل الشیعة للحر العاملی (1/ 296).جواهر الکلام - الشیخ الجواهری - ج 36 - ص 296

ضعف سند:

الحسین بن علوان الکلبی:

رجال‏النجاشی /ص‏52 : عامی و أخوه الحسن یکنى أبا محمد ثقة رویا عن أبی عبد الله علیه السلام و لیس للحسن کتاب و الحسن أخص بنا و أولى

حسین بن علوان عامی مذهب بوده است.

عمرو بن‏ خالد الواسطی:

رجال‏الطوسی /ص‏142 : بتری

الخلاصةللحلی /ص‏241 : کان بتریا

او بتری مذهب بوده و هیچ توثیقی از وی در کتب رجالی شیعه درباره او یافت نمیشود.
مرحوم شیخ حر عاملی میگوید: این خبر موافق عامه (اهل سنت) و در مورد تقیه وارد شده چرا که در مذهب شیعه شکی نیست که بر پا باید مسح شود.



روایت صحیح از کتب شیعه مبنی بر درست بودن وضویش

 

هر چند در این باب روایات فراوان است،اما به ذکر یک مورد از آنها بسنده میکنیم و به اشکالات اهل سنت و وهابیون به  وضوی شیعه می پردازیم:

کتاب اصول کافی: باب چگونگی وضو: 

 عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ لَا أَحْکِی لَکُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْنَا بَلَى فَدَعَا بِقَعْبٍ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْ مَاءٍ ثُمَّ وَضَعَهُ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَیْهِ ثُمَّ غَمَسَ فِیهِ کَفَّهُ الْیُمْنَى ثُمَّ قَالَ هَکَذَا إِذَا کَانَتِ الْکَفُّ طَاهِرَةً ثُمَّ غَرَفَ فَمَلَأَهَا مَاءً فَوَضَعَهَا عَلَى جَبِینِهِ ثُمَّ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ سَدَلَهُ عَلَى أَطْرَافِ لِحْیَتِهِ ثُمَّ أَمَرَّ یَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ ظَاهِرِ جَبِینِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً ثُمَّ غَمَسَ یَدَهُ الْیُسْرَى فَغَرَفَ بِهَا مِلْأَهَا ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْیُمْنَى وَ أَمَرَّ کَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ ثُمَّ غَرَفَ بِیَمِینِهِ مِلْأَهَا فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْیُسْرَى وَ أَمَرَّ کَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ وَ مَسَحَ مُقَدَّمَ رَأْسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَیْهِ بِبِلَّةِ یَسَارِهِ وَ بَقِیَّةِ بِلَّةِ یُمْنَاهُ قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ وَتْرٌ یُحِبُّ الْوَتْرَ فَقَدْ یُجْزِئُکَ مِنَ الْوُضُوءِ ثَلَاثُ غُرَفَاتٍ وَاحِدَةٌ لِلْوَجْهِ وَ اثْنَتَانِ لِلذِّرَاعَیْنِ وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ یُمْنَاکَ نَاصِیَتَکَ وَ مَا بَقِیَ مِنْ بِلَّةِ یَمِینِکَ ظَهْرَ قَدَمِکَ الْیُمْنَى وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ یَسَارِکَ ظَهْرَ قَدَمِکَ الْیُسْرَى

قَالَ زُرَارَةُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع سَأَلَ رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَحَکَى لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ

اصول کافی ج3ص25

شیخ کلینی از زراره نقل می کند که امام باقر(ع) فرمود:"آیا برای شما کیفیت وضوی پیامبر(ص) را نقل ننمایم؟ عرض کردیم: آری، حضرت دستور داد که قدحی از آب حاضر کنند و آن را جلو روی خود گذارد سپس آستین های خود را تا آرنج بالا زد و کف دست راست خود را در آب وضو فرو برد و فرمود: در صورتی که دست پاک باشد باید چنین کرد. سپس مشت خود را پر از آب کرد و بر پیشانی خود ریخت و فرمود بسم الله» و آب را بر محاسن خود جاری ساخت و دست خود را بر صورت و پیشانی خود کشید. سپس دست چپ خود را پر از آب کرد و بر روی آرنج دست راست خود ریخت و آن را بر ساق دست خود کشید، آنگاه آب تا سر انگشتانش جاری شد. سپس دست راست خود را پر از آب کرد و بر آرنج دست چپ ریخت و بر ساق دست چپ خود کشید و آب را بر اطراف انگشتانش جاری ساخت و بعد جلو سر خود و روی پاهای خود را با تری باقیمانده در دست راست و دست چپ خود مسح کشید.
زراره گوید امام باقر (ع) فرمود:شخصی از امیرمؤمنان (ع) در باره وضو پیامبر(ص) سؤال کرد. حضرت درست این جریان را برای او نقل فرمود.

سند این روایت :

علی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی:

رجال‏النجاشی /ص‏260 : ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب

الخلاصةللحلی /ص‏100 : ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب

إبراهیم بن هاشم أبو إسحاق:

الخلاصةللحلی /ص‏5 : أصحابنا یقولون إنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم و ذکروا أنه لقی الرضا علیه السلام و هو تلمیذ یونس بن عبد الرحمن من أصحاب الرضا علیه السلام و لم أقف لأحد من أصحابنا على قول فی القدح فیه و لا على تعدیله بالتنصیص و الروایات عنه کثیرة و الأرجح قبول قوله

حماد بن عیسى أبو محمد الجهنی:

رجال‏النجاشی /ص‏143 : کان ثقة فی حدیثه صدوقا

فهرست‏الطوسی /ص‏157 : ثقة

رجال‏الطوسی /ص‏334 : ثقة

حریز بن عبد الله السجستانی:

فهرست‏الطوسی /ص‏162 : ثقة

زرارة بن أعین بن سنسن:

رجال‏النجاشی /ص‏175 : شیخ أصحابنا فی زمانه و متقدمهم و کان قارئا فقیها متکلما شاعرا أدیبا قد اجتمعت فیه خلال الفضل و الدین صادقا فیما یرویه

الخلاصةللحلی /ص‏76 : شیخ من أصحابنا فی زمانه و متقدمهم و کان فقیها قارئا متکلما شاعرا أدیبا قد اجتمعت فیه خصال الفضل و الدین ثقة صادق فیما یرویه

مسح پیامبر (ص) بر کفش در صحیح بخاری !!!


حدثنا قیس بن حفص حدثنا عبد الواحد حدثنا الأعمش قال حدثنی أبو الضحى قال حدثنی مسروق قال حدثنی المغیرة بن شعبة قال  :

انطلق النبی صلى الله علیه و سلم لحاجته ثم أقبل فتلقیته بماء فتوضأ وعلیه جبة شأمیة فمضمض واستنشق وغسل وجهه فذهب یخرج یدیه من کمیه فکانا ضیقین فأخرج یدیه من تحت الجبة فغسلهماومسح برأسه وعلى خفیه.

مغیرة بن شعبه گفت: پیامبر ص برای حاجت رفت سپس برگشت و برای او اب وضو اوردم و.... تا انجا که میگوید:  سرش را مسح کرد و بر کفشش مسح کرد!!!
صحیح بخاری:ج5ص2185- کتاب اللباس - باب من لبس جبة ضیقة الکمین فی السفر


حال اون وهابی ها و عمری هایی که وضوی شیعه را به خاطر مسح بر پا ، باطل می دانند(!) به ما بگویند چطور مسح بر کفش صحیح است اما مسح بر پا اشکال دارد؟

کجای آیه وضو نوشته شده که می توان بر کفش مسح کرد؟

مثل روز روشن است که این روایت بخاری از جعلیات بنی امیه است که به پیامبر (ص) نسبت داده اند و قطعا پیامبر (ص) بر پایش مسح می کرده نه بر کفشش!!!


کتاب بخاری کتابی است که وهابی ها و عمری ها می گویند تمام روایات آن صحیح است!

از جمله روایات این کتاب این است که : پیامبر (ص) ایستاده ادرار می کرد! شیطان پیامبر (ص) را گول می زد و ... !!!

فــیـــلــم

اثبات صحیح بودن «مسح پا در وضو» از قرآن

(اثبات از کتب اهل سنت)

 برای پخش آنلاین روی فیلم کلیک کنین.
 برای دانلود ایــــــنــــــــجـــــــا کلیک کنین.

پیامبر (ص) در وضو پایش را مسح می کرد.

(روایت صحیح کتب اهل سنت)


صاحبان صحاح مثل ابن ماجه و نسایی وابی داود نوشته اند:

حدثنا محمد بن یحیى حدثنا حجاج حدثنا همام حدثنا إسحق بن عبد الله بن أبی طلحة حدثنی علی بن یحیى بن خلاد عن أبیه عن عمه رفاعة بن رافع أنه کان جالسا عند النبی صلى الله علیه وسلم فقال إنها لا تتم صلاة لأحد حتى یسبغ الوضوء کما أمره الله تعالى یغسل وجهه ویدیه إلى المرفقین ویمسح برأسه ورجلیه إلى الکعبین

رفاعة بن رافع گفت کنار پیامبر بودیم و ایشان فرمود : نماز هیچ فردی کامل و صحیح نیست جز این که اعمال وضو را همانگونه که خداوند متعال دستور داده، انجام دهد؛ صورتش را بشوید و دستهایش را نیز با آرنج ها بشوید، و سرش را مسح کند و پاهایش را تا بر آمدگی پا مسح نماید.

القزوینی، محمد بن یزید أبو عبدالله (الوفاة: 275ق) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 291،‌ تحقیق: شعیب الارنؤط، عادل مرشد، محمد کامل، مؤسسة الرساله.

 


صحیح دانستن این روایت توسط علمای مشهور اهل سنت

 -------------------------------------------------

البانی در تعلیقه خود بر سنن ابن ماجه، این روایت را صحیح دانسته است.

     

-------------------------------------------------

شعیب الارنؤط، محقق این کتاب، سند این روایت را در پاورقی تصحیح کرده است:

 (1) اسناده صحیح.

     

 

-------------------------------------------------

 ابو داود در «سنن» خود نیز این روایت را نقل کرده ومحقق این کتاب، روایت را تصحیح کرده است:

  

 

-------------------------------------------------

و البانی نیز در تعلیقه خود بر سنن ابو داود، این روایت را صحیح می‌داند:

     

 

-------------------------------------------------

دارمی نیز این روایت را در کتابش آورده و محقق کتاب سندش را صحیح می‌داند:

     

پیامبر (ص) در وضو پایش را مسح می کرد.

(روایت صحیح از کتب اهل سنت)

(با تصحیح ذهبی)


حدثنا علی بن حمشاذ العدل ثنا علی بن عبد العزیز ثنا حجاج بن منهال ثنا همام ثنا إسحاق بن عبد الله بن أبی طلحة ثنا علی بن یحیى بن خلاد عن أبیه عن عمه رفاعة بن رافع أنه کان جالسا عند رسول الله صلى الله علیه وسلم إذ جاء رجل فدخل المسجد فصلى فلما قضى صلاته جاء فسلم على رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلى القوم فقال له رسول الله صلى الله علیه وسلم ارجع فصل فإنک لم تصل وذکر ذلک إما مرتین أو ثلاثة فقال الرجل ما أدری ما عبت علی من صلاتی فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم إنها لا تتم صلاة أحد حتى یسبغ الوضوء کما أمره الله عز وجل یغسل وجهه ویدیه إلى المرفقین ویمسح رأسه ورجله إلى الکعبین ثم یکبر ویحمد الله ویمجده ویقرأ من القرآن ما أذن الله له فیه ثم یکبر ویرکع ویضع کفیه على رکبتیه حتى یطمئن مفاصلة ویستوی ثم یقول سمع الله لمن حمده ویستوی قائما حتى یأخذ کل عظم مأخذه ثم یقیم صلبه ثم یکبر فیسجد فیمکن جبهته من الأرض حتى یطمئن مفاصله ویستوی ثم یکبر فیرفع رأسه ویستوی قاعدا على مقعدته ویقیم صلبه فوصف الصلاة هکذا حتى فرغ ثم قال لا یتم صلاة أحدکم حتى یفعل ذلک هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین
المستدرک على الصحیحین ج 1 ص 368   

قال الذهبی: على شرطهما

در روایت صحیح السندی که ذهبی هم تصریح به صحت سند میکند ، آموزش نماز از زبان مبارک پیامبر (ص) آمده است:

برای اختصار فقط قسمتهای های لایت شده ترجمه میشود: 

نماز کسی تمام و صحیح نیست تا اینکه: آنگونه که خداوند امر نموده وضو بگیرد؛ صورت و دستانش را تا آرنج بشوید و بر سر و پایش تا برآمدگی مسح کند .... و در هنگام ایستادن طوری با یایستد که همه استخوان ها در حالت عادی و جایگاه خودشان باشد.... و بعد از آن پیشانی اش را بر زمین بگذارد. طبق این روایت : مسح سر و پا ثابت میشود - دست باز نماز خواندن ثابت میشود- و سجده بر زمین نیز ثابت میشود.

ذهبی می گوید : سند این روایت صحیح است به شرط مسلم و بخاری

المستدرک على الصحیحین ج 1 ص 368

 

انس بن مالک : در وضو پایتان را مسح کنین. (کتب اهل سنت)


ابن جریر طبرى در تفسیرش می ‏نویسد:

«حَدَّثنا حُمَیْدُ بنُ مَسْعَدةَ، قالَ: ثَنا بُشْرُ بْنُ مُفَضَّلٍ عَنْ حُمَیْدٍ (اَىْ الطُوَیل) و حَدَّثَنا یَعقُوبُ بنُ ابراهیمَ، قالَ: ثَنا ابنُ عَلیَّةَ، قالَ: ثَنا حُمَیْدٌ (اَىْ الطُوَیل) قال: قال مُوسى بنُ أَنَسٍ لانسٍ وَ نَحنُ عِندهُ، یا أَبا حَمزَة! اِنَّ الحَجّاجَ خَطَبَنا بِالاهوازِ وَ نَحنُ مَعَهُ، فَذَکَرَ الطَ‏هُورَ فَقالَ: اغسِلُوا وُجُوهَکُم وَ أَیدِیَکُم وَ امسَحُوا بِرءُوُسِکُم وَ أَرجُلَکُم، وَ أَنَّهُ لَیسَ شى‏ءٌ مِن اَبْنِ آدَمَ أَقْرَبُ اِلى خَبْثِهِ مِن قَدَمَیهِ فَاغسِلُوا بُطُونَهُم وَ ظُهُورَهما وَ عَراقیبَهُما. فَقالَ أَنسٌ: صَدَقَ اللّه‏ُ وَ کَذَبَ الحَجّاجُ، قال اللّه‏ُ: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُم»قالَ: وَ کانَ أَنَسٌ اِذا مَسَحَ قَدَمَیْهِ بَلَّهُما؛

حمید طویل می ‏گوید: موسى پسر انس به پدرش گفت: اى ابا حمزه! حجاج در اهواز براى ما خطبه خواند و ما با او بودیم. پس طهور را یاد کرد و گفت: صورت‏ها و دست‏هایتان را بشویید و سر و پایتان را مسح بکشید، به راستى که هیچ چیز از پسر آدم نزدیک‏تر به خَبَث او نیست از پاهایش. پس باطن پاها و ظاهرشان و عراقیب آنها را بشویید. انس گفت: خدا راست و حَجاج دروغ گفت. خدا می ‏فرماید: سر و پایتان را مسح کنید. حمید طویل گفت: خود انس هرگاه دو قدمش را مسح می ‏کرد، آن را مرطوب می ‏نمود.

تفسیر طبرى، ج 6، ص 82، تفسیر قرآن ابن کثیر، 2، 20

تمام راویان این حدیث نیز ثقه هستند ؛ کما این‏که ابن کثیر در تفسیر خود، به درستى سند آن اعتراف می ‏کند.


انس بن مالک کیست؟

# «انس بن مالک» بیش از 10 سال خادم پیامبر (ص) بود و قطعا هزاران بار وضو گرفتن پیامبر (ص) را دیده است و بهتر از هر کسی می تواند درباره وضو گرفتن پیامبر (ص) توضیح دهد.

# «انس بن مالک» از صحابه پیامبر (ص) است که او را در جنگ های بسیاری از جمله جنگ بدر همراهی کرد.

# اهل سنت از «انس بن مالک» روایات بسیاری را نقل کرده اند.

6 روایت مبنی بر عوض شدن تمام سنت های پیامبر (ص) توسط خلفا و صحابه

(روایات از کتب اهل سنت)


روایت اول :

آقای سالم از أم درداء نقل می‌‌کند:

دخل علی أبو الدرداء و هو مغضب، فقلت: ما أغضبک؟ فقال: والله! ما أعرف من أمة محمد صلی الله علیه و سلم شیئا إلا أنهم یصلون جمیعا.

همسرم وارد منزل شد در حالی‌که غضبناک بود. سؤال کردم: چرا غضبناک شدی؟ گفت: به خدا قسم! چیزی از سنت محمد (ص) در میان أمتش نمانده است، جز این‌که با هم نماز می‌خوانند.

صحیح البخاری - ابواب صلاة الجماعة و الامامة - باب فضل صلاة الفجر فی جماعة -  ح 622

http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?bk_no=0&ID=426&idfrom=622&idto=624&bookid=0&startno=1


روایت دوم :

آقای أنس، خادم نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) می‌گوید:

ما أعرف شیئا مما کان علی عهد النبی صلی الله علیه و سلم، قیل: الصلاة؟ قال: ألیس ضیعتم ما ضیعتم فیها؟

من در میان أمت، چیزی از سنت‌هایی که در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم بود، نمی‌بینم. سؤال می‌کنند: آیا نماز هم همان‌طور است؟ گفت: آیا شما سنت پیامبر را تضییع نکردید؟

صحیح البخاری - کتاب مواقیت الصلاة - باب تضییع الصلاة عن وقتها - ح 506

http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?idfrom=508&idto=509&bk_no=0&ID=359


روایت سوم :

 روایت دیگر از آقای زهری است که می‌گوید:

دخلت علی أنس بن مالک بدمشق و هو یبکی، فقلت له: ما یبکیک؟ فقال: لا أعرف شیئا مما أدرکت إلا هذه الصلاة و هذه الصلاة قد ضیعت.

در دمشق، وارد بر أنس بن مالک شدم و دیدم گریه می‌کند. علتش را سؤال کردم و گفت: آنچه که از سنت پیامبر می‌دانستم، همه‌اش از بین رفته است؛ غیر از نماز که آن هم ضایع و نابود شد.

صحیح البخاری - کتاب مواقیت الصلاة - باب تضییع الصلاة عن وقتها - ح 507

http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?bk_no=0&ID=359&idfrom=508&idto=509&bookid=0&startno=1


روایت چهارم :

شافعی روایت میکندکه ابن زبیر گفت:

کل سنن رسول الله صلی الله علیه و سلم قد غیرت، حتی الصلاة.

تمام سنت‌های رسول الله صلی الله علیه و سلم دست‌خوش تغییر شده؛ حتی نماز.

الأم للإمام الشافعی - کتاب الصلاة - کتاب صلاة العیدین - أن یبدأ بالصلاة قبل الخطبة - ج 1 ص 269

http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=31&ID=573


روایت پنجم :

 آقای مالک بن أنس در کتاب الموطأ نقل می‌‌کند از جدش و می‌گوید:

ما أعرف شیئا مما أدرکت علیه الناس إلا النداء بالصلاة.

چیزی از سنت پیامبر، غیر از این‌که اذان گفته می‌شود، نمانده است.

الموطأ للإمام مالک - کتاب الصلاة - باب ما جاء فی النداء للصلاة

 http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=77&ID=318


روایت ششم :

 آقای حسن بصری (از فقهاء بنام أهل سنت) می‌گوید:

لو خرج علیکم أصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم ما عرفوا منکم إلا قبلتکم.

اگر الآن صحابه رسول الله صلی الله علیه و سلم به میان شما بیایند، غیر از قبله، چیزی از سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را در میان شما مشاهده نمی‌کنند.

جامع بیان العلم و فضله لإبن عبد البر - باب فی انکار اهل العلم ما یجدونه... - ح 1453


http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=696&pid=349093&hid=1453

یعنی تنها چیزی که از سنت پیامبر أکرم (ص) مانده، این است که همه رو به قبله برای نماز می‌ایستند!!!

اعتراف امام فخر رازی درباره مسح بر پا

(اثبات از کتب اهل سنت)


امام فخر رازی (عالم مشهور اهل سنت) درباره آیه وضو می نویسد :

الْمَسْأَلَهُ الثَّامِنَهُ وَالثَّلَاثُونَ: اخْتَلَفَ النَّاسُ فِی مَسْحِ الرِّجْلَیْنِ وَفِی غَسْلِهِمَا،فَنَقَلَ الْقَفَّالُ فِی تَفْسِیرِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَأَنَسِ بْنِ مَالِکٍ وَعِکْرِمَهَ وَالشَّعْبِیِّ وَأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ: أَنَّ الْوَاجِبَ فِیهِمَا الْمَسْحُ، وَهُوَ مَذْهَبُ الْإِمَامِیَّهِ مِنَ الشِّیعَهِ.

مردم دو دسته شدند و اختلاف کردند که آیا پا را مسح کنند یا بشورند ؟! آقای قفار در تفسیرش نقل کرده از ابن عباس، انس بن مالک، عکرمه ، شعبی و ابی جعفر محمد بن علی الباقر (ع) که اینها گفتند : آن چیزی که واجب هست در وضو این است که ما پاهامون رو مسح کنیم، این مذهب شیعه است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فخر رازی در ادامه می گوید :

حُجَّهُ مَنْ قَالَ بِوُجُوبِ الْمَسْحِ مَبْنِیٌّ عَلَى الْقِرَاءَتَیْنِ الْمَشْهُورَتَیْنِ فِی قَوْلِهِ وَأَرْجُلَکُمْ فَقَرَأَ ابْنُ کَثِیرٍ وَحَمْزَهُ وَأَبُو عَمْرٍو وَعَاصِمٌ فِی رِوَایَهِ أَبِی بَکْرٍ عَنْهُ بِالْجَرِّ، وَقَرَأَ نَافِعٌ وَابْنُ عَامِرٍ وَعَاصِمٌ فِی رِوَایَهِ حَفْصٍ عَنْهُ بِالنَّصْبِ، فَنَقُولُ: أَمَّا الْقِرَاءَهُ بِالْجَرِّ فَهِیَ تَقْتَضِی کَوْنَ الْأَرْجُلِ معطوفه على الرؤوس، فَکَمَا وَجَبَ الْمَسْحُ فِی الرَّأْسِ فَکَذَلِکَ فِی الْأَرْجُلِ.

دلیل کسانی که گفتن مسح واجبه : ابن کثیر ، حمزه ، ابو عمر ، عاصم و عده ای دیگه. « وَأَرْجُلَکُمْ » رو به (جر) خوندند.
و نافع و ابن عامر و عاصم با روایت حفصه کذاب (با نصب) خوندند!!!!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فخررازی در ادامه بعد از نقل روایات متعدد نتیجه گیری می کند و اعتراف میکند که مسح بر پا درست است.

إِذَا ثَبَتَ هَذَا فَنَقُولُ: ظَهَرَ أَنَّهُ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ عَامِلُ النَّصْبِ فِی قَوْلِهِ وَأَرْجُلَکُمْ هُوَ قَوْلَهُ وَامْسَحُوا وَیَجُوزُ أَنْ یَکُونَ هُوَ قَوْلَهُ فَاغْسِلُوا لَکِنِ الْعَامِلَانِ إِذَا اجْتَمَعَا عَلَى مَعْمُولٍ وَاحِدٍ کَانَ إِعْمَالُ الْأَقْرَبِ أَوْلَى، فَوَجَبَ أَنْ یَکُونَ عَامِلُ النَّصْبِ فِی قَوْلِهِ وَأَرْجُلَکُمْ هُوَ قَوْلَهُ وَامْسَحُوا فَثَبَتَ أَنَّ قِرَاءَهَ وَأَرْجُلَکُمْ بِنَصْبِ اللَّامِ تُوجِبُ الْمَسْحَ أَیْضًا، فَهَذَا وَجْهُ الِاسْتِدْلَالِ بِهَذِهِ الْآیَهِ عَلَى وُجُوبِ الْمَسْحِ .

ما دوتا عامل در اینجا داریم یکی عامل : « فاغْسِلُواْ » و دیگری عامل : « وَامْسَحُواْ » و در این آیه عامل اقرب « وَامْسَحُواْ » نزدیک تر است وقتی عامل اقرب اینجا هست نوبت به عامل بعید نمی رسد. پس ثابت شد که قرائت “وارجلکم” به نصب لام ، مسح را واجب می گرداند پس این وجه استدلال به این آیه در وجوب مسح است.

 

التفسیر الکبیر، ج ۱۱ ، ص ۳۰۵ ، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، الطبعه: الثالثه – ۱۴۲۰ هـ

 

http://s6.uplod.ir/i/00757/nqdtyt8xghr0.jpg

http://s6.uplod.ir/i/00757/aujod1fs48cj.jpg

http://s6.uplod.ir/i/00757/9sjqe1jvzvqu.jpg